کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوک سوزان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نوک آباد
لغتنامه دهخدا
نوک آباد. (اِخ )دهی است از دهستان لاریز بخش میرجاوه ٔ شهرستان زاهدان ، در 14 هزارگزی جنوب غربی میرجاوه بر کنار راه میرجاوه به خاش ، در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و 100 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و ذرت و پنبه ، شغل مردمش زراعت است . (از فرهن...
-
نوک برگشته
لغتنامه دهخدا
نوک برگشته . [ ن َ / نُو / نو / نُک ْ ب َ گ َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) آنچه که سرش برگشته ومنحنی باشد: بینی نوک برگشته . (فرهنگ فارسی معین ).
-
نوک بندان
لغتنامه دهخدا
نوک بندان . [ ن َ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باهوکلات بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار. در15 هزارگزی جنوب دشتیاری و 2 هزارگزی مغرب راه دشتیاری به بریس ، در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و250 تن سکنه دارد. محصولش خرما و ذرت و حبوبات ، شغل مردمش زراعت است . ...
-
نوک تیز
لغتنامه دهخدا
نوک تیز. [ ن َ / نُو / نو / نُک ْ ] (ص مرکب ) آنچه که رأسش تیز باشد. (فرهنگ فارسی معین ). سرتیز.
-
نوک جو
لغتنامه دهخدا
نوک جو. [ نُک ْ ک ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش زابلی شهرستان سراوان . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
نوک جو
لغتنامه دهخدا
نوک جو. [ نُک ْ ک ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ده بالای بخش خاش شهرستان زاهدان در 35 هزارگزی شمال شرقی خاش و 2 هزارگزی غرب راه گزو به خاش ، در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و 107 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و لبنیات ، شغل مردمش زراعت و گله داری...
-
نوک دار
لغتنامه دهخدا
نوک دار. [ن َ / نُو / نو نُک ْ ] (نف مرکب ) هرچیز که دارای سر تیز باشد. (ناظم الاطباء). که سری تیز و باریک دارد.
-
نوک ریز
لغتنامه دهخدا
نوک ریز. [ ن َ / نُو / نو / نُک ْ ] (اِ مرکب ) قلم فرورفته در مرکب و سیاهی . (ناظم الاطباء)؟
-
apical foramen, root foramen, pulpal foramen
سوراخ نوک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] روزنهای در نوک ریشۀ دندان که عصب و رگهای دندان از آن عبور میکند
-
ده نوک
لغتنامه دهخدا
ده نوک . [ دِه ْ ن ُ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهمره سرخی بخش مرکزی شهرستان شیراز. واقعدر 60هزارگزی جنوب باختری شیراز. سکنه 335 تن . آب آن از چشمه ٔ ماسوم . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
مخروطی نوک
لغتنامه دهخدا
مخروطی نوک . [ م َ ن ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) دسته ای از سبکبالان که دارای نوک مخروطی هستند و گنجشک و قناری و سهره جزو این دسته می باشند. (از لاروس ).
-
مزرعه نوک
لغتنامه دهخدا
مزرعه نوک . [ م َ رَ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند، در 44هزارگزی جنوب شرقی بیرجند، در منطقه ٔ کوهستانی معتدل واقع و دارای 125 تن سکنه است . آبش از قنات ، محصولش غلات ، شغل مردمش زراعت است . مزرعه ٔ اسماعیل نوکی جز...
-
نوک دار
دیکشنری فارسی به عربی
حاد , مدبب
-
نوک پنجه
دیکشنری فارسی به عربی
رووس اصابع القدم
-
نوک تپه
دیکشنری فارسی به عربی
ربوة