کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوک آباد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوک آباد
لغتنامه دهخدا
نوک آباد. (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بم پشت بخش مرکزی شهرستان سراوان . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
نوک آباد
لغتنامه دهخدا
نوک آباد. (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان ایرانشهر و بر کنار راه ایرانشهر به بمپور، در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و 150 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و ذرت و خرما و لبنیات ، شغل مردمش زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
نوک آباد
لغتنامه دهخدا
نوک آباد. (اِخ ) دهی است از دهستان ده بالای بخش خاش شهرستان زاهدان ، در27 هزارگزی شمال شرقی خاش و بر سر راه گزو به خاش ، در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و 162 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و پنبه و لبنیات ، شغل مردمش زراعت و گله داری است . (از ف...
-
نوک آباد
لغتنامه دهخدا
نوک آباد. (اِخ ) دهی است از دهستان شیان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان ، در 15 هزارگزی جنوب غربی فلاورجان و 6 هزارگزی جاده ٔ شهرکرد به اصفهان ، در جلگه ٔ معتدل هوایی واقع است و 1510 تن سکنه دارد. آبش از زاینده رود، محصولش غلات و برنج و پنبه ، شغل مردمش ...
-
نوک آباد
لغتنامه دهخدا
نوک آباد. (اِخ ) دهی است از دهستان گوهرکوه بخش خاش شهرستان زاهدان ، در 67 هزارگزی شمال غربی خاش و 6 هزارگزی مغرب جاده ٔ زاهدان به خاش ، در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و 750 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و ذرت و پنبه و لبنیات ، شغل مردمش زراعت و...
-
نوک آباد
لغتنامه دهخدا
نوک آباد. (اِخ )دهی است از دهستان لاریز بخش میرجاوه ٔ شهرستان زاهدان ، در 14 هزارگزی جنوب غربی میرجاوه بر کنار راه میرجاوه به خاش ، در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و 100 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و ذرت و پنبه ، شغل مردمش زراعت است . (از فرهن...
-
واژههای مشابه
-
edge-to-edge occlusion
بَرهمایی نوکبهنوک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] ← بَست نوکبهنوک
-
edge-to-edge bite, end-to-end bite
بَست نوکبهنوک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] وضعیتی که در آن دندانهای قدامی فک بالا و پایین در حالت بَرهمایی مرکزی بهصورت نوکبهنوک قرار دارند متـ . بَرهمایی نوکبهنوک edge-to-edge occlusion
-
wingtip
نوک بال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] بیرونیترین نقطۀ بال هواپیما
-
apicoectomy/ apicectomy, apiectomy, root resection
نوکبرداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] برداشتن نوک ریشۀ دندان ازطریق جراحی
-
truncate
نوکبریده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] ویژگی برگی که به نظر میرسد نوک آن بریده شده است
-
retuse
نوکتورفته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] ویژگی برگی که در نوک آن فرورفتگی مختصری وجود دارد
-
acute
نوکتیز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] ویژگی برگی که از دو طرف شیب یکنواخت دارد و بهتدریج نوک آن باریک میشود
-
praemorse/ premorse, bitten off
نوکجویده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] ویژگی برگی که نوک نامنظمی دارد و به نظر میرسد جویده شده است