کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نومة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نومة
لغتنامه دهخدا
نومة. [ م َ ] (ع ص ) رجل نومة؛ مرد بی اعتبار گمنام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به نُوَمَة شود. || مرد کندخاطر نادان . (ناظم الاطباء). رجوع به نُوَمَة شود.
-
نومة
لغتنامه دهخدا
نومة. [ ن ُ وَ م َ ] (ع ص ) رجل نومة؛ مردی بی نام .(مهذب الاسماء). مرد گمنام بی اعتبار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نویم . مغفل خامل . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). نومَة. (ناظم الاطباء). || آنکه خواب بسیار کند. (مهذب الاسماء). مرد بسیارخواب ....
-
جستوجو در متن
-
قالوا بلی
لغتنامه دهخدا
قالوا بلی . [ ب َ لا ] (ع جمله ٔ فعلیه ) گفتند آری . و این اشاره است به آیه ٔ «و اذ اخذربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی ». (قرآن 172/7) : من از قالوا بلی تشویش دیرم گناه از برگ و باران بیش دیرم چو فردا نومه خون...
-
حنمة
لغتنامه دهخدا
حنمة. [ ح َ ن َ م َ ] (ع اِ) بومه . (اقرب الموارد) (محیط المحیط). و در بعض نسخ قاموس نومه آمده با نون و این غلط است . ج ِ حَنَم . (از محیط المحیط). مؤلف منتهی الارب و ناظم الاطباء و پاره ای دیگر از لغت نامه ها آنرا نومه گرفته و به خواب ترجمه کرده ان...
-
نوم
لغتنامه دهخدا
نوم . [ ن ُ وَ ] (ع ص ) رجل نوم ؛ مردی بسیارخواب . (مهذب الاسماء) (از منتهی الارب ). کثیرالنوم . (اقرب الموارد). نؤم . نُوَمَة. (متن اللغة).
-
نویم
لغتنامه دهخدا
نویم . [ ن َ ] (ع ص ) مرد کندخاطر نادان ، یا گمنام بی اعتبار. (منتهی الارب ). مغفل ، و گفته اند خامل . (از اقرب الموارد). نُوَمَة. (از اقرب الموارد).
-
غفقة
لغتنامه دهخدا
غفقة. [ غ َ ق َ ] (ع اِ) یکبار خفتن ، یقال :غفقنا غفقة من اللیل ؛ ای نمنا نومةً. (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسم مرت از غفق است . رجوع به غَفق شود.
-
هبأت
لغتنامه دهخدا
هبأت . [ هَُ اَ ] (ع ، اِمص ) نرمی و سستی . اللین و الاسترخاء. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة): نومه سُبات و لیله هُبات ؛ ای لین و استرخاء. (اقرب الموارد).
-
شخ
لغتنامه دهخدا
شخ . [ ش َخ خ ] (ع مص ) خرخر کردن در خواب . (منتهی الارب ): شخ فی نومه ؛ غط. || صدا دادن شیر وقت دوشیدن . (از اقرب الموارد). || به آواز درآوردن کمیز را. (منتهی الارب ). || بول کردن کودک . (از اقرب الموارد). || دراز کردن کمیز ودور انداختن آن . (منتهی ...
-
مبخرة
لغتنامه دهخدا
مبخرة. [ م َ خ َ رَ ] (ع ص ) سبب گنده دهنی . و منه حدیث عمر رضی اﷲ عنه : ایاکم و نومة الغداوة فانها مبخرة مجفرة مجعرة. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). هر چیز که سبب گنده دهنی شود. (ناظم الاطباء).
-
حاقف
لغتنامه دهخدا
حاقف . [ ق ِ ] (ع ص ) کج . کژ. و فی الحدیث : فاذا ظبی حاقف ؛ ای رابض فی حقف من الرمل او یکون منطویاً کالحقف و قد انحنی و انثنی فی نومه . (منتهی الارب ). آهوئی که در اثر جراحت و جز آن در خواب کژ و دوتا گردد، و یا به زانو درآمده در ریگ توده و یا درهم پ...
-
نوشه
لغتنامه دهخدا
نوشه . [ ن َ /نُو ش َه ْ ] (اِ مرکب ) پادشاه نوجوان . (جهانگیری ) (غیاث اللغات ) (برهان قاطع). پادشاه نو و جوان . (رشیدی ). شاه جوان . (انجمن آرا). نوشاه . شاه جوان و کم تجربه . (ناظم الاطباء). شاه نو. || داماد. (جهانگیری ) (انجمن آرا). نوداماد. (غیا...
-
حجرالعوز
لغتنامه دهخدا
حجرالعوز. [ ح َ ج َ رُل ْ ع َ ] (ع اِ مرکب ) ابوریحان بیرونی درکتاب الجماهر در ذیل شادنج گوید: و قال اهل زرویان فی حجر العوز المضاهی للخماهن . انه یحک بماء علی حجرآخر فان احمرالماء استعمل سحیقه فی تطویل الشعروان اسود استعمل فی من اراد تثقیل نومه فی ا...
-
مخلفة
لغتنامه دهخدا
مخلفة. [ م َ ل َ ف َ ] (ع اِ) جای خلاف که نوعی از بید است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). زمینی که در آن درخت خلاف که نوعی از بید است باشد. (ناظم الاطباء). || منزل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).- مخلفة مِ...