کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوقلم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوقلم
لغتنامه دهخدا
نوقلم . [ ن َ / نُو ق َ ل َ ] (ص مرکب ) که تازه قلم به دست گرفته است . که تازه نوشتن آموخته : بسپار مرا به عهدش امروزکاو نوقلم است و من نوآموز.نظامی .
-
جستوجو در متن
-
نوآموز
لغتنامه دهخدا
نوآموز. [ ن َ / نُو ] (نف مرکب ) مبتدی . تازه کار. نوآموخته . نافرهخته . که در آغاز آموختن است و به کمال نرسیده است . نوچه : ای دل من زو به هرحدیث میازارکآن بت فرهخته نیست هست نوآموز. دقیقی .یار مویت سپید دید و گریخت که به دزدی دل نوآموزاست . خاقانی ...