کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوشیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوشیده
لغتنامه دهخدا
نوشیده . [دَ / دِ ] (ن مف ) آشامیده شده . (فرهنگ فارسی معین ).
-
واژههای مشابه
-
باده نوشیده
لغتنامه دهخدا
باده نوشیده . [ دَ / دِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آنکه شراب خورده باشد. ج ، باده نوشیدگان : باده نوشیدگان جام الست نشوند از شراب دنیا مست .اوحدی .
-
جستوجو در متن
-
آشامیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āšāmide نوشیده.
-
گسارده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گساریده› [قدیمی] gosārde نوشیده؛ آشامیدهشده.
-
آشامیده
لغتنامه دهخدا
آشامیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) نوشیده .
-
اباب
لغتنامه دهخدا
اباب . [ اَ ](ع اِ) آب و آنچه نوشیده شود. || سراب .
-
گساریده
لغتنامه دهخدا
گساریده . [ گ ُ دَ / دِ ] (ن مف ) گسارده . خورده و نوشیده (چون می ).
-
هجهج
لغتنامه دهخدا
هجهج . [ هَُ ج َ هَِ ] (ع اِ) قچقار. || آب نوشیده و خورده . (منتهی الارب ).
-
لاجرعه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] lājor'e حالتی که مایعی یکباره نوشیده شود؛ نه به جرعه.〈 لاجرعه نوشیدن: به یکبار نوشیدن تمام مایعی که در ظرف باشد.
-
کشیده
واژگان مترادف و متضاد
۱. بلند، طولانی، طویل، مرتفع، ممتد ۲. پسگردنی، تپانچه، سیلی ۳. توزین، سنجیده ۴. نوشیده ≠ کوتاه
-
قورت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [ترکی] ‹غورت، قرت، غرت› [عامیانه] qurt ۱. عمل فروبردن موادغذایی از حلق.۲. (اسم) آن مقدار مایعات که با یک بار فرو بردن نوشیده شود؛ جرعه؛ قلپ: یک قورت آب خوردم.
-
ساغرزده
لغتنامه دهخدا
ساغرزده . [ غ َ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) شراب زده . شراب خورده .می زده . باده نوشیده . قدح پیموده . رجوع به ساغر شود.
-
عشو
لغتنامه دهخدا
عشو. [ ع ِش ْوْ ] (ع اِ) کاسه ٔ شیر که شبانگاه وقت بازگشتن گوسپندان یا بعد آن نوشند. (منتهی الارب ). قدح شیر و لبن که در ساعت بازگشتن گوسفندان از چرا، و یا بعد از آن نوشیده شود. (از اقرب الموارد).