کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوشکفته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نوشکفته
/no[w]šekofte/
معنی
گلی که تازه باز شده؛ گل تازه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تازهشکفته، نوخاسته، نودمیده، نورس، نورسته، نورسیده ≠ پژمرده
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوشکفته
لغتنامه دهخدا
نوشکفته . [ ن َ / نُو ش ِ ک ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) تازه شکفته شده . گل یا غنچه ای که به تازگی باز شده و در کمال طراوت و شادابی است : روی تو چون شنبلید نوشکفته بامدادروی من چون شنبلید پژمریده در چمن . منوچهری .که آن نوشکفته گل نورسیدهمی گشت از باد...
-
نوشکفته
واژگان مترادف و متضاد
تازهشکفته، نوخاسته، نودمیده، نورس، نورسته، نورسیده ≠ پژمرده
-
نوشکفته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) no[w]šekofte گلی که تازه باز شده؛ گل تازه.
-
جستوجو در متن
-
نورس
واژگان مترادف و متضاد
نوبر، نوشکفته، نوظهور
-
نوشکفت
لغتنامه دهخدا
نوشکفت . [ ن َ / نُو ش ِ ک ُ ] (ن مف مرکب ) نوشکفته . رجوع به نوشکفته شود.
-
نوخاسته
واژگان مترادف و متضاد
طفل، نوباوه، نوجوان، نوخیز، نوشکفته
-
نورسته
واژگان مترادف و متضاد
۱. نوخاسته، نوشکفته، نونهال ۲. جوان، نوجوان
-
کوبل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کوپل› (زیستشناسی) [قدیمی] kubal ۱. شکوفۀ درخت.۲. گل نوشکفته.۳. بابونه.
-
تازه بهار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tāzebahār ۱. بهار؛ نوبهار؛ بهار تازهرسیده.۲. گل نوشکفته.
-
تازه بهار
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) (اِمر.) 1 - گل نوشکفته . 2 - نوبهار. 3 - زمین آرایش یافته از بهار مجدد.
-
نوکفته
لغتنامه دهخدا
نوکفته . [ ن َ / نُو ک َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) نوشکفته : گل سرخ نوکفته بر بار گوئی برون کرده حوری سر از سبز چادر.ناصرخسرو.
-
طفیلی
لغتنامه دهخدا
طفیلی . [ طُ ف َ ] (اِخ ) اصلش از ملوکان جهانشاه پادشاه است . اوقات به بنائی میگذرانید. این بیت از اوست :در باغ نوشکفته نه آن غنچه ٔ گل است بر چوب کرده گل سر خونین بلبل است .(تحفه ٔسامی ص 139).
-
خشک
واژگان مترادف و متضاد
۱. پژمرده، زرد، بیطراوت ≠ تر، باطراوت، خرم، شاداب، مرطوب، نوشکفته ۲. بیآب، بینم، کویر، برهوت ≠ مرطوب ۳. یبس، یابس ≠ آبدار ۴. بیروح، بیعاطفه، سرد ۵. متعصب ۶. مقرراتی ۷. غیرقابلانعطاف، انعطافناپذیر، نرمشناپذیر ≠ انعطافپذیر
-
تازه
واژگان مترادف و متضاد
۱. جدید، مدرن، نو ≠ کهنه ۲. ابتکاری، بدیع، بکر، طرفه ۳. نوظهور، نوین ۴. اخیر، موخر، متاخر ≠ دیرینه، قدیم، کهن، کهنه ۵. اکنون، حالا، اینک، الان ۶. باطراوت، شاداب، طری، نوشکفته ≠ پلاسیده، بیطراوت ۷. تر ≠ خشک، پژمرده ۸. دلپذیر، خوشاین