کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نوشه
/no[w]šah/
معنی
۱. پادشاه جوان.
۲. [قدیمی] جوان تازهداماد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. گوارا، نوش
۲. پایا، پایدار، جاوید، جاودان
۳. خرم، خوشحال، شاد
۴. خوشبخت
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوشه
لغتنامه دهخدا
نوشه . [ ش َ ] (اِخ ) نام دختر نرسی پادشاه ساسانی است . وی عمه ٔ شاپور ذوالاکتاف است . رجوع به فهرست ولف و تاریخ گزیده ص 107 شود.
-
نوشه
لغتنامه دهخدا
نوشه . [ ن َ /نُو ش َه ْ ] (اِ مرکب ) پادشاه نوجوان . (جهانگیری ) (غیاث اللغات ) (برهان قاطع). پادشاه نو و جوان . (رشیدی ). شاه جوان . (انجمن آرا). نوشاه . شاه جوان و کم تجربه . (ناظم الاطباء). شاه نو. || داماد. (جهانگیری ) (انجمن آرا). نوداماد. (غیا...
-
نوشه
لغتنامه دهخدا
نوشه . [ش َ / ش ِ ] (اِ) قوس قزح . (اوبهی ) (برهان قاطع) (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). آزفنداگ . آفنداک . انطلیسون .تیراژه . کمر رستم . کمردون . طوق بهار. سریر. (یادداشت مؤلف از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) : از باد کشت بینی چون آب موج موج وز نوشه ...
-
نوشه
واژگان مترادف و متضاد
۱. گوارا، نوش ۲. پایا، پایدار، جاوید، جاودان ۳. خرم، خوشحال، شاد ۴. خوشبخت
-
نوشه
فرهنگ فارسی معین
(شَ یا شِ) (ص .) 1 - انوشه ، جاوید، پایدار. 2 - خوشحال ، شادمان . 3 - خوشبخت ، سعادتمند.
-
نوشه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹نوشاه› no[w]šah ۱. پادشاه جوان.۲. [قدیمی] جوان تازهداماد.
-
نوشه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، قید) ‹انوشه› [قدیمی] nuše ۱. جاوید؛ پایدار.۲. (صفت) خوش و خرم و خوشبخت؛ کامران.۳. (صفت) نوش؛ گوارا.
-
جستوجو در متن
-
گوارا
واژگان مترادف و متضاد
خوشگوار، گوارنده، مهنا، ناجع، نوش، نوشه، نوشین ≠ ناگوارا
-
زوالناپذیر
واژگان مترادف و متضاد
باقی، پایا، پایدار، جاوید، جاویدان، جاوید، سرمد، فناناپذیر، قیوم، لایزال، ماندنی، مستدام، نوشه
-
نویسه
لغتنامه دهخدا
نویسه . [ ن ُ س َ / س ِ ] (اِ) آژفنداک . قوس و قزح . (ناظم الاطباء). رجوع به نوسه و نوشه و نوس شود.
-
طوق بهار
لغتنامه دهخدا
طوق بهار. [ طَ / طُو ق ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قوس قزح بود. (فرهنگ اوبهی ). آزفنداک . آفنداک . تیراژه . کمر رستم . کمردون . کمان رستم . نوشه . سریر. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). رخش . انطلیسون . نوشه . رنگین کمان . (لغت مصوب فرهنگستان ).
-
پایدار
واژگان مترادف و متضاد
استوار، بادوام، باقی، برقرار، پابرجا، پایا، ثابت، جاوید، جاویدان، لایزال، ماندنی، محکم، مدام، مستدام، مستقر، مقاوم، نوشه، واثق ≠ ناپایدار، سست
-
آفنداک
لغتنامه دهخدا
آفنداک . [ ف َ ](اِ) آدفنداک . آزفنداک . نوشه . قوس قزح . انطلیسون . تیراژه . کمر رستم . کمردون . طوق بهار. سریر. آدینده .
-
آفنداک
واژهنامه آزاد
آفَنداک، آدفنداک، آزفنداک؛ نوشه، قوس قزح، انطلیسون، تیراژه، کمر رستم، کمردون، طوق بهار، سریر، آدینده. (رک دهخدا)