کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوشجان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوشجان
لغتنامه دهخدا
نوشجان . (اِخ ) از بلاد فارس است . (از سمعانی ). شهری است در فارس (از معجم البلدان )، و آن مشتمل بر نوشجان بالا و نوش جان پائین است و مردمش بعضی مجوس بعضی مانوی زندیق باشند . (ابن الفقیه از یادداشت مؤلف ).
-
واژههای همآوا
-
نوش جان
لغتنامه دهخدا
نوش جان . [ ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چیزی که ممد و مقوی حیات باشد یامرغوب و محبوب جان . (آنندراج ). || (صوت مرکب ) به صورت خطاب و دعا، گوارا باد! هنیئاً! هنیئاً مریئاً! گوارای وجود! (یادداشت مؤلف ). نوش ! گوارا! سازگار وجود! عبارتی است که می گ...
-
نوشِ جان
لهجه و گویش تهرانی
گوارای وجود
-
جستوجو در متن
-
جان
لغتنامه دهخدا
جان . (اِ) بقول هوبشمان از کلمه ٔ سانسکریت ذیانه (فکر کردن ) است . و بقول مولر و یوستی جان با کلمه ٔ اوستائی گیه (زندگی کردن ) از یک ریشه است ولی هوبشمان آنرا صحیح نمیداند. در پهلوی گیان شکل قدیمتر و جان شکل تازه تلفظ جنوب غربی است . و در کردی و بلوچ...