کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوشتن در دور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوشتن در دور
دیکشنری فارسی به عربی
حدد
-
واژههای مشابه
-
عهد نوشتن
لغتنامه دهخدا
عهد نوشتن . [ ع َ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب )نوشتن پیمان و قرارداد. معاهده نوشتن . عهد نبشتن .
-
گواهی نوشتن
لغتنامه دهخدا
گواهی نوشتن . [ گ ُ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب ) گواهی نبشتن : آنانکه شمردند مرا عاقل و هشیارگو تا بنویسند گواهی به جنونم .سعدی (بدایع).
-
گوایی نوشتن
لغتنامه دهخدا
گوایی نوشتن . [ گ ُ ن ِ وِ ت َ] (مص مرکب ) گوایی نبشتن . رجوع به همین کلمه شود.
-
واپس نوشتن
لغتنامه دهخدا
واپس نوشتن . [ پ َ ن َ وَ ت َ ] (مص مرکب ) باز کردن درنوشته و پیچیده را. رجوع به نوشتن شود.
-
هامون نوشتن
لغتنامه دهخدا
هامون نوشتن . [ ن َ وَ ت َ ] (مص مرکب ) طی کردن دشت و بیابان . بادیه پیمودن . هامون بریدن . به دشت و بیابان رفتن : ندانی که سعدی مکان از چه یافت نه هامون نوشت و نه دریا شکافت .سعدی (بوستان ).
-
فرو نوشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ وِ تَ) (مص م .) طی کردن ، درنوردیدن .
-
دراز نوشتن
لغتنامه دهخدا
دراز نوشتن . [ دِ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب ) نوشتن طومار. نوشتن مطالبی از قبیل : حساب و کتاب و دیگر مسائل بر روی طومارهای دراز. (فرهنگ لغات عامیانه ).
-
راه نوشتن
لغتنامه دهخدا
راه نوشتن . [ ن َ وَ ت َ ] (مص مرکب ) راه پیمودن . راه نوردیدن . (بهار عجم ). راه نبشتن . راه پیمودن . راه سپردن . راه پوییدن . راه رفتن . راه نوردیدن . (از آنندراج ). راه پیمودن . (ارمغان آصفی ). طی طریق کردن . و رجوع به راه نوردیدن و ره نوردیدن و ر...
-
روزی نوشتن
لغتنامه دهخدا
روزی نوشتن . [ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب ) رزق و سهم کسی تعیین کردن . روزی دادن : پدید آورد نیک و بد خوب و زشت روان داد و تن کرد و روزی نوشت .اسدی (گرشاسب نامه ص 1).
-
ره نوشتن
لغتنامه دهخدا
ره نوشتن . [ رَه ْ ن َوَ ت َ ] (مص مرکب ) راه نوشتن . راه نوردیدن . ره نوردیدن . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به ره نوردیدن شود.
-
نام نوشتن
لغتنامه دهخدا
نام نوشتن . [ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب ) ثبت نام کردن . نام نویسی . ثبت اسم .
-
افسون نوشتن
لغتنامه دهخدا
افسون نوشتن . [ اَ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب ) افسون خواندن . (از ناظم الاطباء) : زمانه بر رخت از چشم بد همی ترسداز آن نویسد گردش بغالیه افسون . قطران تبریزی (از آنندراج ).و رجوع به افسون خواندن شود.
-
خوب نوشتن
لغتنامه دهخدا
خوب نوشتن . [ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب )خوش نوشتن . زیبانویسی کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).