کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوشتنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوشتنی
لغتنامه دهخدا
نوشتنی . [ ن َ وَ ت َ ](ص لیاقت ) نوردیدنی . طی کردنی . رجوع به نوشتن شود.
-
نوشتنی
لغتنامه دهخدا
نوشتنی . [ ن ِ وِ ت َ ] (ص لیاقت ) که قابل نوشتن است . که لایق تحریر و کتابت است . که نوشتن و تحریر و ثبت آن ممکن یا به مصلحت باشد : هرچند نیست درد دل ما نوشتنی از اشک خود دو سطر به ایما نوشته ایم .صائب .
-
جستوجو در متن
-
نپشتنی
لغتنامه دهخدا
نپشتنی . [ ن ِ پ ِ ت َ] (ص لیاقت ) نبشتنی . نوشتنی . رجوع به نوشتنی شود.
-
نانوشتنی
لغتنامه دهخدا
نانوشتنی . [ ن ِ وِ ت َ ] (ص لیاقت ) که نوشتنی نیست . که قابل نوشتن نیست . که به قلم نیاید. مقابل نوشتنی .
-
نانگاریدنی
لغتنامه دهخدا
نانگاریدنی . [ ن ِ دَ ] (ص لیاقت ) که نوشتنی نیست . غیرقابل نگارش . مقابل نگاریدنی .
-
Dynamic Random Access Memory
حافظۀ دستیابی مستقیم پویا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] نوعی حافظۀ خواندنی ـ نوشتنی در رایانههای شخصی قدیمی اختـ . حافظۀ پویا DRAM
-
تحریراً
لغتنامه دهخدا
تحریراً. [ ت َ رَن ْ ] (ع ق ) وقت تحریر و هنگام تحریر. (ناظم الاطباء). نوع نوشتنی .
-
نانبشتنی
لغتنامه دهخدا
نانبشتنی . [ ن ِ ب ِ ت َ ] (ص لیاقت ) نانوشتنی . غیرقابل نبشتن . که نوشتنی نیست . غیرقابل کتابت .
-
حروف چین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] horufčin کارگر چاپخانه که مطالب کتاب، روزنامه، و سایر مطالب نوشتنی را با حروف سربی میچیند و برای چاپ کردن آماده میسازد.
-
کاغذ تحریر
لغتنامه دهخدا
کاغذ تحریر. [ غ َ ذِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کاغذی که بروی آن می نویسند و نفج نیز گویند. (ناظم الاطباء). کاغذ نوشتنی .
-
مشق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] mašq ۱. آنچه دانشآموزان برای یادگیری بیشتر مینویسند.۲. مطلبی نوشتنی برای تمرین و یادگیری.۳. تمرین.۴. [قدیمی] تمرین و تکرار کاری برای کسب مهارت.
-
کوره سواد
لغتنامه دهخدا
کوره سواد. [ رَ/ رِ س َ ] (اِ مرکب ) مایه ٔ اندکی از خواندن و نوشتن . خواندن و نوشتن کم بی علم و دانشی دیگر. خواندن و نوشتنی کم . نیمه سواد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
character
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شخصیت، سرشت، خاصیت، سیرت، دخشه، طبیعت، نهاد، رقم، خط، خوی، طبع، صفات ممتازه، خط تصویری، خو، خیم، مونه، هر نوع حروف نوشتنی و چاپی، نوشتن، مجسم کردن
-
حاشیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حاشیَة، جمع: حَواشی] hāšiye ۱. لبه و کنارۀ چیزی.۲. توضیح یا شرحی بر یک کتاب یا هنوع مطلب نوشتنی.۳. نقشونگار و زینتی که بهصورت نوار بر کناره و لبۀ چیزی دوخته میشود.۴. [مجاز] موضوع غیر اصلی و فرعی.۵. (موسیقی) گوشهای در دستگاه چهارگاه.۶...