کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوزا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوزا
لغتنامه دهخدا
نوزا. [ ن َ / نُو ] (نف مرکب ) آنکه بار اول زائیده است . که بار اول است که زاییده و بچه آورده است . (از یادداشت مؤلف ). || زنی که به تازگی زاییده است . که تازه فارغ شده است .
-
جستوجو در متن
-
تازهزا
واژگان مترادف و متضاد
زائو، نوزا
-
regenerator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازسازی کننده، تقویت کننده، نوزا، بوجود اورنده، باز زاد
-
regenerators
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازسازی کننده ها، تقویت کننده، نوزا، بوجود اورنده، باز زاد
-
زجه
لغتنامه دهخدا
زجه . [ زَ ج َ / ج ِ ] (ص ، اِ) زن نوزا که آنرا زاج نیز گویند. (از شرفنامه ٔمنیری ). زنی را گویند که زاییده باشد و او را تا چهل روز زجه میتوان گفت . و با جیم فارسی هم هست . (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). رجوع به زاج و زچه شود.
-
نوزاده
لغتنامه دهخدا
نوزاده . [ ن َ / نُو دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نوزاد. رجوع به نوزاد شود.- نوزادگان چمن ؛ نورُستگان چمن . نهال ها و شاخه های نودمیده و گلها و شکوفه های نوشکفته ٔ چمن . (برهان قاطع) (آنندراج ) : دوش ز نوزادگان مجلس نو ساخت باغ مجلسشان آب زد ابر به سیم مذ...
-
زج
لغتنامه دهخدا
زج . [ زَ ] (ص ، اِ) مخفف زاج (زن نوزا). زاجه . زجه . (از رشیدی ) (از فرهنگ نظام ). در سامی آمده که «زج زنی است که بار نهاده و تا وقتی که پاک شود او را نفساء گویند». و این مضمون بمعنی زاج و زاجه متناسب می باشد. و آن پارسی است . (از انجمن آرا) (از آنن...