کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نور سفید دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نور سفید دادن
دیکشنری فارسی به عربی
انارة
-
واژههای مشابه
-
نُورُ
فرهنگ واژگان قرآن
نور(آنچه موجب دیدن اشیاء می شود بازتابش یا تابش نور از آنها به چشم ما است لذا دیده شدن اشیاء به وجود نور وابسته است ، اما در عبارت "ﭐللَّهُ نُورُ ﭐلسَّمَاوَاتِ وَﭐلْأَرْضِ " مراد این است که خدایتعالی آن نوری است که حتی وجود اشیاء نیز وابسته به وجود ا...
-
طیف نور
لغتنامه دهخدا
طیف نور. [ طَ / طِ ف ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رنگهای حاصل از تجزیه ٔ نور بوسیله ٔ بلور یا منشور.
-
گسسته نور
لغتنامه دهخدا
گسسته نور. [گ ُ س َس ْ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) کنایه از ماه نو است که هلال باشد. || پیاله را نیز گویند که طلا و نقره به اندام کشتی ساخته باشند این لغت را در مؤیدالفضلا با کاف تازی نوشته اند. (برهان ) (آنندراج ).
-
کوه نور
لغتنامه دهخدا
کوه نور. [ هَِ ] (اِخ ) نام الماسی است متعلق به انگلیس ، وزنش 103 قیراط. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). یکی از بزرگترین (حدود 50 گرم ) و زیباترین الماسهای دنیا. این الماس در 57 ق .م . متعلق به یکی از راجه های هندی به نام «اویین » در سرزمین راجپوتانا...
-
lighting crew, lighting technicians, lighting technician
گروه نور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] جمعی از متخصصان فنی و کارگران صحنه که مسئول نصب و راهاندازی تجهیزات نوری هستند
-
light cone
مخروط نور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] مجموعهنقاطی از پیوستار فضا ـ زمان که نور گسیلشده از نقطۀ صفر این پیوستار از آنها میگذرد
-
soft light
نرمنور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نور پراکندهای که تصویر را تلطیف میکند
-
key light
نور اصلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] منبع اصلی نور صحنه که بر موضوع میتابد و شکل و بافت آن را مشخص میکند
-
cold light
نور سرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] بخشی از طیف نور مرئی که فاقد طولِموج فروسرخ است
-
black light
نور سیاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] نوعی نور نامرئی مثل تابش فرابنفش که در برخورد با مواد فلوئورخشنده (fluorescent) باعث گسیل نور مرئی میشود
-
polarized light
نور قطبیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] نوری که بُردار میدان الکتریکی آن جهتگیری ثابتی دارد
-
ambient light
نور محیط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نور فراگیری که صحنه را تا حدی روشن میکند و منبع آن دیده نمیشود
-
unpolarized light
نور ناقطبیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] نوری که جهتگیری بُردار میدان الکتریکی آن تصادفی است