کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوری حایری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوری حایری
لغتنامه دهخدا
نوری حایری . [ ی ِ ی ِ ] (اِخ ) فضل اﷲ (شیخ ...) مازندرانی نوری حایری . از فقهای امامیه ٔ قرن چهاردهم هجری است . او راست : 1 - الطهارة. 2 - فضیلة العباد و ذخیرة المعاد. 3 - مناسک الحج . وی به سال 1345 هَ . ق . در کربلا وفات یافت . (از ریحانة الادب ج ...
-
واژههای مشابه
-
optic axis
محور نوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] امتدادی در محیطهای دوشکستی که در آن سرعت پرتوهای عادی و غیرعادی یکسان است
-
optically active
فعال نوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] مادهای که میتواند صفحۀ نورقطبیدۀ مسطح را به راست یا چپ بچرخاند
-
فرونشانی نوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] ← فرونشانی اپتیکی
-
mutarotation
واچرخش نوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] تغییر در چرخش نوری محلول تازهتهیهشدۀ یک مادۀ فعال نوری، مانند قند کاهنده
-
light pen
قلمِ نوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] افزارهای ورودی با آشکارساز حساس به نور، برای انتخاب نقشکهای روی پردۀ نمایش
-
نوری اصفهانی
لغتنامه دهخدا
نوری اصفهانی . [ ی ِ اِ ف َ] (اِخ ) (میرزا...) به روایت مؤلف صبح گلشن «مستجمع مکارم صفات و شیخ الاسلام هرات » بوده است . او راست :پیش هر موی توام عرض نیازی دگر است من بغل باز کنم چون تو کمر باز کنی .(از صبح گلشن ص 560) (قاموس الاعلام ترکی ج 6) (فرهن...
-
نوری تبریزی
لغتنامه دهخدا
نوری تبریزی . [ ی ِ ت َ ] (اِخ ) از شاعران قرن دهم هجری است و به روایت مؤلف صبح گلشن در فصل گرما به سقائی و در موسم سرما به عسل فروشی اشتغال داشت . او راست :چنین کز بهر قتلم تیغ کین آن تندخو بسته سرم را زود خواهی دید بر فتراک او بسته .(از فرهنگ سخنو...
-
فاضل نوری
لغتنامه دهخدا
فاضل نوری . [ ض ِ ل ِ ] (اِخ ) حاج میرزا بهاءالدین پسر حاج میرزا جواد. تولد او دراصفهان بود و در همان شهر به سال 1252 هَ . ق . درگذشت . پسرش نصیرالدین نوری دیوانش را گرد آورده است .
-
optic
اجزای نوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] مجموعهای از قطعات نوری هر سامانه مانند عدسی و منشور و آینه
-
light pollution
آلودگی نوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] وجود نور مصنوعی که رصد در آسمان شب را دشوار میکند
-
پنجرۀ نوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] ← پنجرۀ اپتیکی
-
تخت نوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] ← تخت اپتیکی
-
optical fibre, light guide
تار نوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] رشتۀ نازک انعطافپذیر و شفاف شیشهای یا پلاستیکی که میتواند نور را انتقال دهد