کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] ← اپتیکی
-
نوری
فرهنگ نامها
(تلفظ: nuri) (عربی ـ فارسی) (نور + ی (پسوند نسبت)) ، منسوب به نور ، مربوط به نور ؛ روشن و درخشان؛ (در گیاهی) نوعی زردآلوی درشت و کشیده به رنگ زرد ؛ (در قدیم) نوعی طوطی .
-
نوری
لغتنامه دهخدا
نوری . (اِ) نوعی از زردآلوی . (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات ).قسمی زردآلوی درشت و بسیار شیرین و آبدار و هسته شیرین . مقابل زردآلو انک . (یادداشت مؤلف ) : از نوری آن به وجه احسن شد ذائقه را چراغ روشن . تأثیر (از آنندراج ). || مأخوذ از هندی ، قسمی ...
-
نوری
لغتنامه دهخدا
نوری . (اِخ ) ... بیگ خان لاهوری . از پارسی گویان قرن دهم هجری هندوستان و از معاصران تقی اوحدی است . او راست :اظهار مهرِ بی حد من کرد سرکشش خود بر میان قاتل خود تیغ بسته ام .(از صبح گلشن ص 560) (از فرهنگ سخنوران ).
-
نوری
لغتنامه دهخدا
نوری . (اِخ ) ... هروی ، مشهور به نوری دندانی . از شاعران و ظریف طبعان قرن دهم هجری است . گویند: دندانش از غایت درازی از لبهایش برآمده بود...از این جهت خود را به دندانی ملقب نمود. او راست :وصیتی است که بعد از وفات من یاران کنند لوح مزارم ز هر دو دندا...
-
نوری
لغتنامه دهخدا
نوری . (اِخ ) احمدبن محمد نوری ، مکنی به ابوالحسن یا ابوالحسین . از کبار مشایخ صوفیان است . رجوع به ابوالحسن نوری و نیز رجوع به تذکرة الاولیاء چ استعلامی ص 862 و 464 شود.
-
نوری
لغتنامه دهخدا
نوری . (اِخ ) از شاعران قرن یازدهم هجری و از معاصران شاه عباس اول صفوی است . او راست :بر دور رخت خط بود آن هاله کشیده یا دود دل ماست به خورشید رسیده .(از صبح گلشن ص 560) (از دانشمندان آذربایجان ص 389) (از فرهنگ سخنوران ).
-
نوری
لغتنامه دهخدا
نوری . (اِخ ) اسماعیل (سید...) بن احمد علوی عقیلی طبری نوری نجفی . از فقهای امامیه ٔ اوایل قرن چهاردهم هجری و از شاگردان حاج میرزا حبیب اﷲ رشتی و حاج میرزا محمدحسین شیرازی است . به سال 1321 هَ . ق . در کاظمین وفات یافت . او راست : 1 - اصول الفقه . 2 ...
-
نوری
لغتنامه دهخدا
نوری . (اِخ ) بهاءالدین (حاجی میرزا...) بن حاجی ملا محمدعلی نوری اصفهانی ، معروف به فاضل نوری . از فقهای قرن چهاردهم هجری و از اکابر علمای اصفهان است . گاهگاه شعری می گفته و فاضل تخلص می کرده است ، این بیت از اوست :به طوف کعبه کجایند عاشقان که مگرچشن...
-
نوری
لغتنامه دهخدا
نوری . (اِخ ) جواد (حاجی میرزا...) بن حاجی ملا محمدعلی نوری . از فقهای امامیه و از مراجعتقلید شیعیان است . وی گذشته از رساله ٔ علمیه و رساله ٔ استدلالی نماز شب ، رسالاتی در طهارت و صلوة و نکاح و تجارت تصنیف کرده است و به سال 1323 هَ . ق . در اصفهان و...
-
نوری
لغتنامه دهخدا
نوری . (اِخ ) دهی است از دهستان بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه ،در 5 هزارگزی مشرق جاده ٔ مشهد به زاهدان در دامنه ٔ معتدل هوائی واقع است و 133 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و خشکبار، شغل مردمش زراعت و گله داری و کرباس بافی است . (از فره...
-
نوری
لغتنامه دهخدا
نوری . (اِخ ) علی (ملا...) بن ملا جمشید نوری مازندرانی ، مشهور و متخلص به نوری . از فقهای امامیه و از شاعران قرن سیزدهم هجری است . پس از تحصیلات مقدماتی در مازندران و قزوین به اصفهان رفت و نزد آقا محمد بیدآبادی تلمذ کرد و با میرزای قمی و سید شفتی و ح...
-
نوری
لغتنامه دهخدا
نوری . (اِخ ) فضل اﷲ (حاجی شیخ ...) بن ملا عباس نوری مازندرانی ، معروف به شیخ نوری . از فقهای امامیه و از مراجع تقلید اوایل قرن چهاردهم هجری است . وی پس از تحصیل علوم دینی مقیم تهران گشت و در وقایع انقلاب مشروطیت ایران به حمایت و همراهی از محمدعلی شا...
-
نوری
لغتنامه دهخدا
نوری . (اِخ ) محمد اندنانی اصفهانی (قاضی ...)، ملقب به نورالدین و متخلص به نوری . از شاعران قرن دهم هجری و از معاصران شاه طهماسب صفوی است . به سال 1000 هَ . ق . درگذشته است . شاعری کم گوی و گزیده گوی بوده است . او راست :بیند چو کسی سوی تو، گیرم سر را...
-
نوری
لغتنامه دهخدا
نوری . (اِخ ) محمدعلی (حاجی ملا...). از علمای امامیه و از عرفای قرن سیزدهم هجری است . اوایل عمر را در مولدخویش نور گذراند، سپس روانه ٔ هندوستان شد و به سیر آفاق و انفس پرداخت و در سلک عارفان درآمد و چون به ایران بازآمد مقیم اصفهان گشت و پس از چند سال...