کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نورهان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نورهان
/no[w]rahān/
معنی
آنچه از جایی برای کسی به رسم تحفه و ارمغان بیاورند؛ راهآورد؛ سوغات؛ ارمغان؛ مژدگانی: ◻︎ نوعروسان حجلهٴ نوروز / نورهان زرّ و زیور اندازند (خاقانی: ۴۶۶).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نورهان
فرهنگ نامها
(تلفظ: no(w)rahān) (= نوراهان) (در قدیم) تحفه ، سوغات ، ارمغان .
-
نورهان
لغتنامه دهخدا
نورهان . [ ن َ / نُو رَ ] (اِمرکب ) نوراهان . (رشیدی ) (جهانگیری ) (برهان ) (آنندراج ). نورهانی . (برهان قاطع) (رشیدی ). ره آورد که برای دوستان آرند. (از رشیدی ). تحفه . سوغات . (غیاث اللغات ). چیزی که شخص به رسم تحفه و ارمغان از جائی بیاورد.(برهان ق...
-
نورهان
فرهنگ فارسی معین
(نَ رَ) (اِ.) 1 - سوغات ، ره آورد. 2 - مژدگانی .
-
نورهان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نوارهان، نوراهان، نورهانی، نورهی› [قدیمی] no[w]rahān آنچه از جایی برای کسی به رسم تحفه و ارمغان بیاورند؛ راهآورد؛ سوغات؛ ارمغان؛ مژدگانی: ◻︎ نوعروسان حجلهٴ نوروز / نورهان زرّ و زیور اندازند (خاقانی: ۴۶۶).
-
جستوجو در متن
-
نوارهان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] navārahān = نورهان
-
نوراهان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] no[w]rāhān = نورهان
-
نوراهان
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نک . نورهان .
-
نورهانی
لغتنامه دهخدا
نورهانی . [ ن َ /نُو رَ ] (اِ) نورهان . (رشیدی ) (برهان قاطع). رجوع به نورهان و نوراهان در تمام معانی شود : یافته از تو با هزاران لطف خلعت و نورهانی دگران .مسعودسعد (از رشیدی ).
-
نورهی
لغتنامه دهخدا
نورهی . [ ن َ / نُو رَ ] (اِ مرکب ) نورهان . نوراهان . (رشیدی ) (برهان ). رجوع به نورهان در تمام معانی شود : آدمش نورهی چو پیش کشیدجان او جام اصفیا بخشید.سنائی (از رشیدی ).
-
نوارهان
لغتنامه دهخدا
نوارهان .[ ن َ رَ ] (اِ) چیزی که به شعرا و اهل نغمه و کسی که خبر خوشی آورده باشد، بدهند. تحفه و ارمغان و مژدگانی . (از برهان قاطع) (آنندراج ). در سراج [ اللغة ] گوید: «نوارهان ؛ قلب نوراهان ، از عالم دریوزه و درویزه ، و نورهان به حذف الف نیز مژدگانی ...
-
نوراهان
لغتنامه دهخدا
نوراهان . [ ن َ / نُو ] (اِ مرکب ) راه آورد. (انجمن آرا) (آنندراج ). هر چیز که به رسم تحفه و هدیه و ارمغان آورند. (ناظم الاطباء). چیزی باشد که چون کسی از جائی بیاید به رسم تحفه بیاورد. (جهانگیری ). چیزی را گویند که کسی از جائی به رسم تحفه و هدایا و پ...
-
ره آورد
لغتنامه دهخدا
ره آورد. [ رَه ْ وَ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) راه آورد. سوغات و ارمغان و هر چیزی که چون شخصی از جایی بیایدبرای کسی بیاورد اگر چه چند بیت از نظم و نثر باشد.(ناظم الاطباء) (از برهان ). کنایه از چیزی است که چون کسی از جایی آید به طریق تحفه آورد و سوغات ن...
-
ارمغان
لغتنامه دهخدا
ارمغان . [ اَ م َ / م ُ ] (اِ) تحفه ای باشد که چون از جائی آیند بجهت دوستان بیاورند. (جهانگیری ). سوغاتی را گویند که چون از جائی بیایند بجهت دوستان بطریق ره آورد بیاورند. (برهان ). تحفه ای که مسافر برای کسان وآشنایان آرد و آن را امروز سوغات گویند. تح...
-
حجله
لغتنامه دهخدا
حجله . [ ح ِ ل َ / ل ِ ] (ع اِ) این کلمه در عربی بفتح حاء و فتح جیم آمده لکن در تداول فارسی نظماً و نثراً بکسر حاء و سکون جیم است . گردک . عمارتی مدور مانند گنبد. || خانه ٔ آراسته بتخت و جامه و پرده برای عروس . اطاق و حجره ای آراسته وزینت شده جهت عرو...