کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نورسته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نورسته
/no[w]roste/
معنی
نونهال؛ تازهروییده؛ تازهسبزشده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. نوخاسته، نوشکفته، نونهال
۲. جوان، نوجوان
دیکشنری
infant, scion, young
-
جستوجوی دقیق
-
نورسته
فرهنگ نامها
(تلفظ: no(w)roste) تازه روییده ؛ (به مجاز) جوان ، تازه بالغ شده .
-
نورسته
لغتنامه دهخدا
نورسته . [ ن َ / نُو رُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) تازه روییده . نهال . (ناظم الاطباء). نورس . نودمیده . نوشکفته . نوبالیده . تازه . شاداب : زین سپس وقت سپیده دم هر روزبه من بوی مشک آرد از آن سنبل نورسته نسیم . فرخی .که آراید چه میگوئی تو هر شب سبز گنب...
-
نورسته
واژگان مترادف و متضاد
۱. نوخاسته، نوشکفته، نونهال ۲. جوان، نوجوان
-
نورسته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) no[w]roste نونهال؛ تازهروییده؛ تازهسبزشده.
-
نورسته
دیکشنری فارسی به عربی
صغير
-
جستوجو در متن
-
تازهرسته
واژگان مترادف و متضاد
نورسته
-
نابت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] nābet نورسته.
-
نوکند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) ‹نوکنده، نوگند، نوگنده› no[w]kand نورسته؛ نوخاسته.
-
ستاک
فرهنگ فارسی معین
(س ) (اِ.) شاخة نورسته .
-
شنار
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (اِ.) شاخة نورسته .
-
تازه نهال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) tāzenahāl نهال تازه؛ درخت نورسته.
-
striplings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
striplings، نورسته، نوجوان
-
خوید
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) بر وزنِ بید: گیاه نورسته .
-
نهال
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) درخت جوان نورسته .