کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نورساز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نورساز
لغتنامه دهخدا
نورساز. (نف مرکب ) روشنی بخش : بو دوای چشم باشد نورسازشد ز بوئی دیده ٔ یعقوب باز.مولوی .
-
جستوجو در متن
-
باز شدن
لغتنامه دهخدا
باز شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ضد بسته شدن . گشایش یافتن . مفتوح شدن : بروی خود در طماع باز نتوان کردچو باز شد، به درشتی فراز نتوان کرد. سعدی (از ارمغان آصفی ).- باز شدن آسمان ؛ گشاده شدن آن . بی ابر شدن . صافی شدن . اِصحاء. صَحو. (منتهی الارب ).- ...