کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوردجة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوردجة
لغتنامه دهخدا
نوردجة. [ ن َ وَ دَ ج َ ] (معرب ، اِ) ضمیمة. (اقرب الموارد). || معرب نورده ٔ فارسی است به معنی سبت [ سبد ]، طبقی که در آن گل و ریحان نهند. کثن . (اقرب الموارد). || مأخوذ از نورده ٔ فارسی ، کاربدکننده . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
کثنة
لغتنامه دهخدا
کثنة. [ ک ُ ن َ ] (ع اِ) چیزی است که از آس و شاخهای بید پهن سازند و ریاحین بر وی بترتیب نهند. اصله کثنا او هی نَوَردَجَة من القصب الاغصان الرطبة الوریقة تحزم و تجعل جوفها النور. (منتهی الارب ). چیزی است که از برگ مو و شاخه های پهن بید و یا برگ خرمابن...
-
نورده
لغتنامه دهخدا
نورده . [ ن َ وَ دَ / دِ ] (ن مف ) پیچیده . نوردیده . (برهان قاطع). تاشده . طی شده . (ناظم الاطباء). اسم مفعول است از نوردن . (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به نوردن و نوردیدن شود. || (اِ) قباله . (فرهنگ اسدی نخجوانی ) (جهانگیری ) (انجمن آرا) (برهان قا...