کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوردار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نوردار
مترادف و متضاد
روشن، منور، منیر، نورانی ≠ مستنیر
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوردار
لغتنامه دهخدا
نوردار. (نف مرکب ) روشن . منور : چو کردی چراغ مرا نوردارز من باد مشعل کشان دور دار.نظامی .
-
نوردار
واژگان مترادف و متضاد
روشن، منور، منیر، نورانی ≠ مستنیر
-
جستوجو در متن
-
روشن
واژگان مترادف و متضاد
۱. مشعشع، منور، نورانی، نوردار ۲. آشکار، بارز، بدیهی، صریح، عیان، قطعی، مبرهن، محقق، مشخص، مشهود، معلوم، معین، واضح، واضح ۳. کوک ۴. گویا ۵. براق، تابان، جلی، رخشان، متجلی ۶. زلال، شفاف ≠ تاریک، تیره، مبهم، ناگویا، کدر، غیر شفاف
-
مشعل کش
لغتنامه دهخدا
مشعل کش . [ م َ ع َ ک ُ ] (نف مرکب ) مشعل کُشنده . خاموش کننده ٔ مشعل : چو کردی چراغ مرا نوردارز من ، باد مشعل کشان دور دار. نظامی (شرفنامه ٔ چ وحید ص 11).|| صاحب غیاث و آنندراج در ذیل «مشعل کشان » آرند: قومی است از کفار. گویند که ایشان مشعل را کشته ...
-
پف
لغتنامه دهخدا
پف . [ پ ُ ] (اِ صوت ) بادی بود که از دهان بدرآرند برای کشتن چراغ یا تیز کردن آتش یا سرد کردن چیزی گرم و امثال آن . پفو. فوت . دم . باد : معاذاﷲ که من نالم ز چشمش وگر شمشیر بارد ز آسمانش بیک پف خف توان کردن مر او رابیک لج پخج هم کردن توانش .یوسف عروض...