کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوذری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوذری
لغتنامه دهخدا
نوذری . [ ن َ / نُو ذَ ] (ص نسبی ) منسوب به نوذر. از نسل نوذر. رجوع به نوذر شود.
-
جستوجو در متن
-
نوذران
لغتنامه دهخدا
نوذران . [ ن َ / نُو ذَ ] (ص نسبی ) از نژاد نوذر. نوذری . رجوع به فهرست ولف شود.
-
نیک اختری
لغتنامه دهخدا
نیک اختری . [ اَ ت َ ] (حامص مرکب ) سعادت . خوشبختی . خوش اقبالی . سعادتمندی . نیک روزی . بهروزی . نیک اختر بودن : مکافات من باشد و کام توبرآید به نیک اختری نام تو. فردوسی .ز فر و بزرگی و نیک اختری ز شاهان به هر گوهری برتری . فردوسی .همه بی نیازی و ن...
-
لشکری
لغتنامه دهخدا
لشکری . [ ل َ ک َ ](ص نسبی ، اِ) منسوب به لشکر. || سپاهی . مرد سپاهی . (غیاث ). مقابل کشوری . مقابل شهری . جندی . یک تن از افراد سپاه . عسکر. مرد جنگ . یکی از افراد لشکر. ج ، لشکریان : و مردمان وی [دیلمان خاصه ] همه لشکریانند یا برزیگر. (حدودالعالم )...