کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوداران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نوداران
معنی
(اِ.)نودران ، نودرانه ؛ انعام ، شاگردانه .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوداران
لغتنامه دهخدا
نوداران . [ ن َ / نُو ] (اِ) دستاران . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی از یادداشت مؤلف ). شاگردانه . (رشیدی ) (از سروری ) (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنچه اجره ٔ شاگرد دهند. (رشیدی ). دو سه پولی باشدکه بعد از اجرت استاد به شاگرد ...
-
نوداران
فرهنگ فارسی معین
(اِ.)نودران ، نودرانه ؛ انعام ، شاگردانه .
-
جستوجو در متن
-
نودارانه
لغتنامه دهخدا
نودارانه . [ ن َ / نُو ن َ / ن ِ ] (اِ) میلاوه . شاگردانه . (صحاح الفرس ). نوداران . نودارانی . (رشیدی ). رجوع به نوداران شود.
-
نودرانه
لغتنامه دهخدا
نودرانه . [ ن َ / نُو دَ ن َ / ن ِ ] (اِ) شاگردانه . (ناظم الاطباء). نوداران . رجوع به نوداران شود.
-
نودرانی
لغتنامه دهخدا
نودرانی . [ ن َ / نُو دَ ] (اِ) شاگردانه . (لغت فرس اسدی از یادداشت مؤلف ). نوداران . نودارانی . رجوع به نوداران شود.
-
نودارانی
لغتنامه دهخدا
نودارانی . [ ن َ / نُو ] (اِ) شاگردانه . (لغت فرس اسدی از یادداشت مؤلف ) (برهان قاطع). نودارانه . نوداران . (رشیدی ). رجوع به نوداران شود. || زری باشد که به شعرا دهند. (از جهانگیری ) (از برهان قاطع). صله . رجوع به نوداران شود. || زری باشد که به کسی ...
-
نودران
لغتنامه دهخدا
نودران . [ ن َ / نُو دَ ] (اِ) شاگردانه . فغیاز. برمغاز. دزدران . (یادداشت مؤلف ). نوداران . نودارانه . نودارانی . نودرانی . رجوع به نوداران و نودرانی شود. || نوکران و شاگردان (؟). (ناظم الاطباء).
-
دزدران
لغتنامه دهخدا
دزدران . [ دَ دَ ] (اِ) نوداران . شاگردانه . فغیاز. برمغاز. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی از یادداشت مرحوم دهخدا).
-
شاگردانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šāgerdāne ۱. پولی که خریدار به رسم انعام به شاگرد دکان بدهد؛ فغیاز؛ بغیاز؛ نوداران.۲. (صفت) مانند شاگردان.
-
درستان
لغتنامه دهخدا
درستان . [ دَ رَ ] (اِ) درستاران . شاگردانه باشد و آن درمی چند است که بعد از اجرت استاد به شاگرد دهند. (برهان ) (آنندراج ). نوداران . (اوبهی ). این صورت کلمه در برهان و دیگر فرهنگها گویا غلط و صحیح آن دستاران باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به دس...
-
شادیانه
لغتنامه دهخدا
شادیانه .[ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) ساز و دهل که به شادی فتح یاعروسی زنند. (قید) بشادی ، از روی شادی : موشکان طبل شادیانه زدند. عبید زاکانی .شادیانه ٔ فتح به نام تیمورشاه به نوازش درآوردند. (تاریخ گلستانه ). در ورود به قلعه ،شادیانه ٔ فتح نواختند. (تار...
-
دستاران
لغتنامه دهخدا
دستاران . [ دَ ] (اِ مرکب ) از: دستار + ان . اجرت و مزدی باشد که پیش از کار کردن به مزدور دهند. (برهان ) (آنندراج ). پیش مزد. پیش داد. داشن . بُرکة. (تاج العروس ذیل ماده ٔ دشن ). || شاگردانه . (لغت فرس اسدی ) (برهان ) (آنندراج ). فغیاز. نوداران . شیر...