کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوحه گری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
روضه و نوحه
فرهنگ گنجواژه
مراسم مذهبی.
-
مداح و نوحهخوان
فرهنگ گنجواژه
سخنران مذهبی.
-
نوحه و ماتم
فرهنگ گنجواژه
سوگواری.
-
جستوجو در متن
-
رضا
لغتنامه دهخدا
رضا. [ رِ] (اِخ ) مشهدی . از شعرای متأخر و از پرهیزکاران مشهد بود و به هندوستان سفر کرد. رباعی زیر از اوست :گریان که ناله می کند وقت گری دانی غرضش چیست از این نوحه گری یعنی که گری گری شود عمر تو کم پیمانه ٔ عمر پر شود تا نگری . (از قاموس الاعلام ترک...
-
گریال
لغتنامه دهخدا
گریال . [ گ َرْ ] (اِ) تخته ای باشد از هفت جوش که چون زمانی از ساعت بگذرد و گری که پنگان است در آب نشیند چوبی بر آن تخته ٔ هفت جوش زنند تا صدایی کند، مردمان دانند که چه مقدار از روز یا شب گذشته است و این در هندوستان متعارف است . (برهان ) (آنندراج ). ...
-
مویه گری
لغتنامه دهخدا
مویه گری . [ مو ی َ / ی ِ گ َ ] (حامص مرکب ) صفت و حالت مویه گر. گریه و زاری و نوحه . نوحه گری . نوحه . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به مویه و مویه گر شود.
-
نیاحة
لغتنامه دهخدا
نیاحة. [ ح َ ] (ع اِمص ) نوحه گری . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (مص ) نوحه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). نوح . مناح . نیاح . نواح . (اقرب الموارد). رجوع به نَوح و نیاح شود.
-
چاره گری
لغتنامه دهخدا
چاره گری . [ رَ / رِ گ َ ] (حامص مرکب ) تدبیر. تأمل و تفکر. مصلحت اندیشی : چو دیدند شاهی چنان چاره سازبچاره گری در گشادند باز. نظامی .بگو هرچه داری که فرمان کنم بچاره گری با توپیمان کنم . نظامی . || معالجة. مداوا. درمان و علاج خواهی . درمان طلبی : ب...
-
قماری
لغتنامه دهخدا
قماری . [ ق َ ری ی ] (ع اِ) ج ِ قُمریَّه . (منتهی الارب ) (غیاث ): بلبلان بر موافقت فاختگان و قماری شیون و نوحه گری آغاز کردند. (جهانگشای وینی ). رجوع به قمریه شود.
-
شیونگری
لغتنامه دهخدا
شیونگری . [ شی وَ گ َ ] (حامص مرکب ) نوحه گری . ناله و زاری کردن : به شیونگری گردش اندر خروش برآرند و زی ابر دارند گوش . اسدی .رجوع به شیون شود.
-
سینه زن
لغتنامه دهخدا
سینه زن . [ ن َ / ن ِزَ ] (نف مرکب ) کسی که در عزا و مصیبت بر سینه ٔ خودمیزند و نوحه گری مینماید. (ناظم الاطباء). آنکه در ایام عزاداری در جزو دسته ٔ مخصوص با دست بر سینه ٔ برهنه ٔ خود زند (بعلامت سوگواری ). (فرهنگ فارسی معین ).
-
دل ضعفه
لغتنامه دهخدا
دل ضعفه . [ دِ ض َ ف َ / ف ِ ] (اِ مرکب ) در تداول ، ضعف دل از گرسنگی یا از مشاهده ٔ منظره ٔ غم انگیز و حزن آور. رجوع به دل غشه شود.- دل ضعفه داشتن ؛ همیشه گرسنگی حس کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا).- دل ضعفه گرفتن ؛ سخت متأثر و اندوهگین شدن از دیدن م...
-
لاپ
لغتنامه دهخدا
لاپ . (اِخ ) قوم آرناؤد به دو قسمت منقسم میشود و لاپ شعبه ای است از قسمتی موسوم به توسکا و محل آنها در سنجاق اریکری میباشد. این قوم اخلاق قدیمه ٔ خودرا بیش از دیگر طوائف آرناؤد حفظ کرده اند و بیشتر آنها زندگانی شبانی میورزند و در جنگ ها نهایت جسور ...
-
مویه گر
لغتنامه دهخدا
مویه گر. [ مو ی َ / ی ِ گ َ ] (ص مرکب ) نوحه و زاری کننده . (ناظم الاطباء). نوحه کننده را گویند. (برهان ). نوحه گر. گریان . مویان .مویه کنان . نائح . نائحه . نالان . نوحه سرا. (یادداشت مؤلف ). هرکس که نوحه و زاری کند و مرثیه بخواند یا نخواند آن را م...
-
مأتم
لغتنامه دهخدا
مأتم . [ م َءْ ت َ ] (ع اِ) انجمن زنان . ج ، مَآتِم . (مهذب الاسماء). مجمع مردم در اندوه یا شادی یا خاص به مجمع زنان یا به مجمع زنان جوان . ج ، مآتم . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). هر مجتمعی از مردان یا زنان در شادی و اندوه . (ازاقرب الموارد). |...