کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوبت بازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سه نوبت
لغتنامه دهخدا
سه نوبت . [ س ِ ن َ ب َ ] (اِ مرکب ) کنایه از زمان کودکی ، جوانی و پیری و زمان تهجد، اشراق و چاشت . در قدیم در همین اوقات ثلاثه نوبت می انداختند، اما از زمان سنجر پنج نوبت مقرر شده . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). و نوبت انداختن را نیز گویند، یعنی ن...
-
پنج نوبت
لغتنامه دهخدا
پنج نوبت . [ پ َ ن َ / نُو ب َ ] (اِ مرکب ) نوبت پنج وقت که بر در پادشاهان زنند و این از عهد سلطان سنجر مقررشده است ، و پیش از این سه نوبت میزدند. (غیاث اللغات ). نقاره ای است که پنج وقت بر در سرای ملوک میزده اند. پنج وقت نقاره ای باشد که در شبان روز...
-
پنج نوبت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] [قدیمی] panjno[w]bat ۱. پنج باری که در طول شبانهروز بر در سرای پادشاهان کوس، دهل، یا نقاره مینواختند. Δ گویند در زمان اسکندر در شبانهروز سه نوبت میزدند و در زمان سنجر پنج نوبت شد.۲. پنجوقت نماز؛ اوقات نمازهای پنجگانه.&...
-
نوبت کار
دیکشنری فارسی به عربی
تغيير
-
نوبت دار
دیکشنری فارسی به عربی
متقطع
-
نوبت نگاه داشتن
لغتنامه دهخدا
نوبت نگاه داشتن . [ ن َ / نُو ب َ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) حفظالغیب کردن . و نیز رجوع به نوبت داشتن شود : شرایط یگانگی را به جای آرم و نوبت نیکو نگاه دارم وی را در مجلس عالی خداوند پدر. (تاریخ بیهقی ص 132).
-
departure sequencing program, DSP, departure sequencing, departure spacing program
برنامۀ نوبتدهی خروج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] برنامهای برای کمک به ترتیب خروج هواپیماها از یک فرودگاه
-
arrival sequencing program, ASP 1
برنامۀ نوبتدهی ورود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] برنامهای برای کمک به ترتیب ورود هواپیماها به یک فرودگاه
-
serpentine vote
رأی بهنوبت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] نوعی رأی با قیام و قعود که در آن هر ردیف از نمایندگان به نوبت با برخاستن یا برنخاستن نظر موافق یا مخالف خود را اعلام میکنند
-
پنج نوبت زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) [ فا - ع . ] (مص ل .) اظهار جاه و سلطنت کردن .
-
loading in turn
بارگیری بهنوبت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] بارگیری برحسب تقدم پهلوگیری
-
نوبت حرف زدن
دیکشنری فارسی به عربی
قل
-
آسیاب و نوبت
لهجه و گویش تهرانی
رعایت نوبت
-
کشیک و نوبت
فرهنگ گنجواژه
نگهبانی.
-
جستوجو در متن
-
دو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ داو] do[w] نوبت؛ نوبت بازی؛ نوبت قمار.