کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوبة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نوبةً
لغتنامه دهخدا
نوبةً. [ ن َ ب َ تَن ْ ] (ع ق ) به طور نوبت و علی التوالی و پی درپی . (ناظم الاطباء). به نوبت . از روی نوبه . متناوباً.
-
نوبت
واژگان مترادف و متضاد
۱. پاس، دور، دوره، فصل، موسم، هنگام ۲. تناوب، سیر، گردش ۳. بار، دفعه، نوبه، وهله ۴. اقبال، دولت ۵. فرصت، مجال ۶. نقاره
-
نوبت
فرهنگ واژههای سره
پستا
-
نوبت
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) نقاره ، طبل بسیار بزرگی که در ساعات معین از شبانه روز می نواختند.
-
نوبت
فرهنگ فارسی معین
(نُ بَ) [ ع . نوبة ] (اِ.) 1 - بار، دفعه ، کرت . ج . نوب . 2 - وقت ،هنگام .3 - خیمه ، خیمة پاسبانی . 4 - پاس ، نگهبانی . 5 - هر کاری که به طور متناوب انجام شود.
-
نوبت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نوبة] ‹نوبه› no[w]bat ۱. وقت چیزی یا کاری؛ فرصت.۲. بار؛ دفعه؛ کرت؛ مرتبه: ◻︎ به روزی دو نوبت برآرای خوان / سران سپه را یکایک بخوان (نظامی۵: ۱۰۹۳).۳. [قدیمی] دوران؛ زمان.۴. [قدیمی] امری که دارای نظموترتیب باشد.۵. [قدیمی] قراول؛ کشیک.۶. [...
-
نوبت
واژهنامه آزاد
داو.
-
جستوجو در متن
-
نوب
لغتنامه دهخدا
نوب . [ ن ُ وَ ] (ع اِ) ج ِ نوبة، به معنی مصیبت و نازلة. رجوع به نوبة (ع اِ) شود. || ج ِ نوبة. رجوع به نوبت و نَوبة شود.
-
in turn
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به نوبه خود
-
یک دور مسابقه یا بازی
دیکشنری فارسی به عربی
نوبة
-
در خور
دیکشنری فارسی به عربی
نوبة
-
هجی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
نوبة
-
املا ء کردن
دیکشنری فارسی به عربی
نوبة
-
درست نوشتن
دیکشنری فارسی به عربی
نوبة
-
دل کسی رابردن
دیکشنری فارسی به عربی
نوبة