کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوباوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نوباوه
/no[w]bāve/
معنی
۱. کودک.
۲. [قدیمی] فرزند.
۳. (صفت) [قدیمی] نورسیده؛ نوپدیدآمده.
۴. (صفت) میوۀ تازه و نورس.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اندکسال، بچه، خردسال، صغیر، طفل، کمسال، کمسن، کودک، نابالغ، نارسیده، نوبر، نوجوان
دیکشنری
child, slip, young, youth
-
جستوجوی دقیق
-
نوباوه
لغتنامه دهخدا
نوباوه . [ ن َ / نُو وَ / وِ ] (اِ مرکب ) باکوره . (مهذب الاسماء) (برهان قاطع) (اوبهی ). هر چیز نوآمده عموماً و میوه ٔ نورسیده خصوصاً. (رشیدی ). میوه ٔ نورسیده . (فرهنگ اسدی ). هر چیز نودرآمده عموماً و میوه ٔ نورسیده و پیشرس خصوصاً. (برهان قاطع). برِ...
-
نوباوه
واژگان مترادف و متضاد
اندکسال، بچه، خردسال، صغیر، طفل، کمسال، کمسن، کودک، نابالغ، نارسیده، نوبر، نوجوان
-
نوباوه
فرهنگ فارسی معین
(نُ وِ) (اِمر.) 1 - نو پدید آمده ، نو رسیده . 2 - کودک ، نوزاد. ج . نوباوگان .
-
نوباوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) no[w]bāve ۱. کودک.۲. [قدیمی] فرزند.۳. (صفت) [قدیمی] نورسیده؛ نوپدیدآمده.۴. (صفت) میوۀ تازه و نورس.
-
نوباوه
دیکشنری فارسی به عربی
صغير
-
جستوجو در متن
-
کودک
واژگان مترادف و متضاد
بچه، جوان، خردسال، رود، صبی، طفل، نوباوه، نوباوه، نوجوان
-
جدید
فرهنگ واژههای سره
تازه، نو، نوین، نوباوه
-
اشن
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .) نورس (خربزه و مانند آن ) نوباوه .
-
تراهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tarāhi میوۀ نورس؛ نوباوه.
-
نوباوگی
لغتنامه دهخدا
نوباوگی . [ ن َ / نُو وَ / وِ ] (حامص مرکب ) نوباوه بودن . رجوع به نوباوه شود : دهم چار چیزش که بی پنجمندبه نوباوگی برتر از انجمند.نظامی .
-
ناوباوه
لغتنامه دهخدا
ناوباوه . [ با وَ / وِ ] (اِ مرکب ) باکوره . نوباوه . نوآورده . میوه ٔ نو. (یادداشت مؤلف ). رجوع به نوباوه شود.
-
نابالغ
واژگان مترادف و متضاد
بچه، خردسال، صغیر، نوباوه ≠ بالغ
-
اندکسال
واژگان مترادف و متضاد
بچه، خردسال، طفل، کودک، نوباوه
-
نوخاسته
واژگان مترادف و متضاد
طفل، نوباوه، نوجوان، نوخیز، نوشکفته