کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بلبل نوا
لغتنامه دهخدا
بلبل نوا. [ ب ُ ب ُ ن َ ] (ص مرکب ) خوشخوان مانند بلبل . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) : نواپرداز گر نبود صریر خامه ٔ مخلص که دیگر بر سر شور آورد بلبل نوایان را.مخلص (از آنندراج ).
-
خوش نوا
لغتنامه دهخدا
خوش نوا. [ خوَش ْ / خُش ْ ن َ ] (ص مرکب ) خوش صوت . با صوت خوب . خوش صدا. خوش آواز : همه برگ او یک یک اندر هوااز آن پس چو مرغی بدی خوش نوا. اسدی (گرشاسبنامه ).در کنف فقر بین سوختگان خامنوش بر شجر لا نگر مرغ دلان خوش نوا. خاقانی .شاهد دل ناشناست ورد ز...
-
خوش نوا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xošnavā = خوشآواز
-
هم نوا
دیکشنری فارسی به عربی
سمفونية , متناسق
-
خوش نوا
دیکشنری فارسی به عربی
نغمي , هزج
-
نوش نوا
واژهنامه آزاد
نام سابق روستای روشن آباد بابل از مناطق تحت نفوذ فرهنگ میترایی رجوع شود به نام پیش از اسلام شهر بابل - ماه میترا
-
نوش نوا
واژهنامه آزاد
نام سابق روستای روشن آباد از نقاط محتمل ِ نفوذ فرهنگ میترایی رجوع شود به نام پیش از اسلام شهر بابل - ماه میترا
-
ساز و نوا
فرهنگ فارسی معین
(زُ نَ) (اِمر.) ساز و آواز، ساز و سرور.
-
ساز و نوا
لغتنامه دهخدا
ساز و نوا. [ زُ ن َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ساز و آواز. ساز و سرور. بزن و بکوب . ساز و نواز : رطل کشان صبح را نزل و نوای تازه بین زخمه زنان بزم را ساز و نوای تازه بین .خاقانی .- بسازو نوا ؛ با ساز و آواز، با تار و طنبور : تا مطربان ز شوق منت آگهی د...
-
صدای موسیقی نوا
دیکشنری فارسی به عربی
نغم
-
نون و نوا،()رسیدن
لهجه و گویش تهرانی
آب و نان/مکنت.
-
آب و نوا
فرهنگ گنجواژه
رنگ و لعاب.
-
ساز و نوا
فرهنگ گنجواژه
استطاعت، نغمه و آواز.
-
لحن و نوا
فرهنگ گنجواژه
صدا، موسیقی.
-
حال و نوا
فرهنگ گنجواژه
وضعیت تمکن.