کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نواگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نواگر
/navāgar/
معنی
۱. نوازنده؛ ساززن.
۲. خواننده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
خنیاگر، رامشگر، ساززن، مطرب، مغنی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نواگر
لغتنامه دهخدا
نواگر. [ ن َ گ َ ] (ص مرکب ) سازنده و گوینده . (جهانگیری ) (رشیدی ). خواننده و سازنده . (انجمن آرا) (برهان قاطع). نوازنده . (یادداشت مؤلف ). مطرب و سازنده و مغنی و خواننده . (ناظم الاطباء) : به باغ اندر ندیدند ایچ جانْورمگر بر شاخ مرغان نواگر. فخرال...
-
نواگر
واژگان مترادف و متضاد
خنیاگر، رامشگر، ساززن، مطرب، مغنی
-
نواگر
فرهنگ فارسی معین
(نَ گَ) (ص شغل .) 1 - مطرب ، آواز - خوان ، خواننده . 2 - ناله کننده ، نالان .
-
نواگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] navāgar ۱. نوازنده؛ ساززن.۲. خواننده.
-
واژههای مشابه
-
نواگر شدن
لغتنامه دهخدا
نواگر شدن . [ ن َ گ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نغمه سرائی کردن . نوازندگی کردن : نواگر شدند آن پریچهرگان نوآیین بود مهر در مهرگان .نظامی .
-
جستوجو در متن
-
symphonist
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیمفونی، هم نواگر، نوازنده عضو ارکستر، اهنگ ساز، تصنیف ساز
-
مطرب
واژگان مترادف و متضاد
خنیاگر، رامشگر، ساززن، مغنی، سرودخوان، شکافهزن، مغنی، موسیقیدان، نوازنده، نواساز، نواگر
-
نواسنج
لغتنامه دهخدا
نواسنج . [ ن َ س َ ] (نف مرکب ) نواپرداز. نواساز. نواگر. نواطراز. مطرب . (آنندراج ). مغنی .(ناظم الاطباء). || نواشناس . (آنندراج ).
-
نواشناس
لغتنامه دهخدا
نواشناس . [ ن َ ش ِ ] (نف مرکب ) مغنی . مطرب . ساززن . (ناظم الاطباء). نواسنج . نواگر. نواساز. (آنندراج ). موسیقی دان .
-
نواطراز
لغتنامه دهخدا
نواطراز. [ ن َ طِ / طَ ] (نف مرکب ) نواسنج . نواشناس . نواگر. (آنندراج ). مغنی . مطرب . (ناظم الاطباء).
-
tuners
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تیونرها، نواگر، میزان کننده، میزان کننده موتور، پیچ میزان رادیو، وسیله تنظیم جریان برق و غیره
-
tuner
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تیونر، نواگر، میزان کننده، میزان کننده موتور، پیچ میزان رادیو، وسیله تنظیم جریان برق و غیره
-
نواپیشه
لغتنامه دهخدا
نواپیشه . [ ن َ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) نواگر. نواپرداز. سرودگوی و نوازنده . مغنی . مطرب : نواپیشگان برگرفتند رودهمه جام می داد جان را درود.اسدی .