کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نواقص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نواقص
/navāqes/
معنی
= ناقص
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
کاستی ها
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نواقص
لغتنامه دهخدا
نواقص . [ ن َ ق ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ناقصة. رجوع به ناقصة شود. || در تداول بجای نقائص (ج ِ نقیصة) مستعمل است .
-
نواقص
فرهنگ واژههای سره
کاستی ها
-
نواقص
فرهنگ فارسی معین
(نَ قِ) [ ع . ] (اِ.) جِ ناقص .
-
نواقص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ناقصَة] navāqes = ناقص
-
جستوجو در متن
-
مثالب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مَثلَبة] [قدیمی] masāleb عیبها؛ نواقص.
-
منتقد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] montaqed ۱. انتقادکننده.۲. صرافیکننده.۳. کسی که نوشته یا کتابی را مطالعه و نواقص آن را بیان کند.
-
اذهب
لغتنامه دهخدا
اذهب . [ اَ هََ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از ذهاب . برنده تر:5 مر رسول اﷲ (ص ) علی نسوة... فقال یا معشرالنساء مارأیت نواقص عقول و دین اذهب بعقول ذوی الألباب منکن ّ. (مکارم الأخلاق طبرسی ).
-
فتحعلی
لغتنامه دهخدا
فتحعلی . [ ف َ ع َ ] (اِخ ) آخوندزاده . میرزا فتحعلی فرزند میرزا احمد تقی ، بنابر آنچه از شماره های 43، 44 و 45 روزنامه ٔ کشکول چ تفلیس نقل شده از دانشمندان اواخر قرن سیزدهم هجری است که پس از تحصیل علوم متداول قدیم و جدید، در اصول و آداب مناظره مهارت...
-
ناردین
لغتنامه دهخدا
ناردین . (اِخ ) از ولایات هندوستان است و به سال 405 هَ . ق . به دست سلطان محمودغزنوی گشوده شد. مؤلف «تاریخ دیالمه و غزنویان » آرد: سلطان محمود در سال 404 جنگ بزرگ دیگری در محل ناردین یکی از نقاط صعب العبور هندوستان کرده است که درتاریخ محاربات این پا...
-
جرون
لغتنامه دهخدا
جرون . [ ج َ ] (اِخ ) نام ولایتی بوده نزدیک به بندر هرمز از بناهای اردشیرو گفته اند نزدیک هم بوده است ، در عهد صفویه شاه عباس ماضی بنام خود بندری ساخته آباد نموده که به بندرعباس مشهور است و قرایی که بجرون منسوب بود اکنون نیزجرونات خوانند و اصل در این...
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) جمشیدبن مسعودبن محمودبن محمد کاشانی . محیط طباطبائی در مقاله ٔ خود بعنوان «غیاث الدین جمشید» چنین آرد: غیاث الدین جمشید پسر مسعودبن محمودبن محمد طبیب از مردم کاشان بود. تاریخ تولد او را از روی قرینه و قیاس میتوان به دس...