کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوارِ بازکن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
tear open strip
نوارِ بازکن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نواری که برای باز کردن آسان بستهبندی در آن تعبیه میشود
-
واژههای مشابه
-
نوار
لغتنامه دهخدا
نوار. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان ، در 45 هزارگزی جنوب شرقی رزن و 3 هزارگزی مشرق راه رزن به همدان ، در جلگه ٔ سردسیری واقع است و 1120 تن سکنه دارد. آبش ازقنات ، محصولش غلات و حبوبات و صیفی ، شغل مردمش زراعت و قالی با...
-
نوار
لغتنامه دهخدا
نوار. [ ن َ ] (اِخ ) نام زوجه ٔ فرزدق شاعر است . (از الموشح ص 106 و 116) (عیون الاخبار ج 4 ص 122). نام زنی است که همسر فرزدق بود و فرزدق او را طلاق گفت ، سپس از کرده پشیمان شد. (از اقرب الموارد).
-
نوار
لغتنامه دهخدا
نوار. [ ن َ ] (ع مص ) گریختن از تهمت و دور شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). نَوْر. نِوار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || دور داشتن زن را از تهمت و گریزانیدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نَوْر. نِوْار. (از اقرب الموارد)....
-
نوار
لغتنامه دهخدا
نوار. [ ن َ / ن ُ ] (اِ) چیزی باشد پهن که آن را از ریسمان بافند و بار رابدان بر پشت چاروا محکم بندند. (از برهان قاطع) (ازآنندراج ). چیزی که یک سرش چنبره دارد و بارها را بدان بندند. (فرهنگ خطی ). بارپیچ . باربند : کسی بر تو نتواند از جهل بست یکی حرف د...
-
نوار
لغتنامه دهخدا
نوار. [ ن َوْ وا ] (ع ص ) پرنور. نورانی : وآن کز او روشنی پدید آیدروشن و گردگرد و نوار است .ناصرخسرو.
-
نوار
لغتنامه دهخدا
نوار. [ ن ِ ] (ع مص ) نَوار.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به نَوار شود.
-
نوار
لغتنامه دهخدا
نوار. [ ن ُوْ وا ] (ع اِ) ج ِ نُوّارة. (منتهی الارب ). ج ِ نَوْر، به معنی شکوفه . (از متن اللغة). نَوْر شکوفه یا شکوفه ٔ سپید. واحد آن نُوّارة است و جمع آن نواویر. (از اقرب الموارد). شکوفه . (مهذب الاسماء).
-
نوار
واژگان مترادف و متضاد
۱. کاست ۲. باند، روبان ۳. رشته
-
نوار
فرهنگ فارسی معین
(نَ وّ) [ ع . ] (ص .) تابان .
-
نوار
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (اِ.) 1 - رشته ای پهن مانند تسمه که از پشم یا پنبه یا ابریشم می بافند. 2 - رشتة باریک مغناطیسی شده مانند: نوار ضبط صوت یا ویدئو. 3 - ناحیة باریک و دراز از یک سرزمین . 4 - هر چیز که به شکل رشته ای باریک درآمده .
-
نوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) navār ۱. رشتۀ پهن شبیه تسمه که از پشم یا پنبه یا ابریشم میبافند.۲. رشتهای از پارچه که برای تزئین در حاشیۀ آن به کار میرود.۳. رشتۀ باریک و طولانی که با امواج مغناطیسی، صوت وتصویر بر روی آن ضبط شده است و در داخل قاب مخصوص قرار دارد.
-
نوار
دیکشنری فارسی به عربی
راند , سرية , ضفيرة , فرقة
-
band 3
نوار 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] 1. باریکۀ قابلمشاهده در طول فامتن پس از رنگآمیزی برای مشاهده در زیر ریزبین/ میکروسکوپ 2. باریکۀ قابلمشاهده در منطقهای از ژل در فرایند الکتروکوچی که نشانگر تجمع قطعات دِنا با اندازۀ معین است