کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نواخوان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نواخوان
/navāxān/
معنی
آوازخوان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نواخوان
لغتنامه دهخدا
نواخوان . [ ن َ خوا / خا ] (نف مرکب ) نغمه گر. نغمه سرا. خواننده . مغنی : مائیم مرغ عرش که بر بانگ ما روندمرغان شب شناس نواخوان صبحگاه . خاقانی .|| آنکه کیف کرده و برای خود آواز می خواند. || آنکه تحقیر و استهزا می کند دیگری را و تقلید می کند بانگ و آ...
-
نواخوان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) navāxān آوازخوان.
-
جستوجو در متن
-
نواخوانی
لغتنامه دهخدا
نواخوانی . [ ن َ خوا/ خا ] (حامص مرکب ) سرود سرائیدن . (غیاث اللغات ) (ازآنندراج ). عمل نواخوان . نغمه سرائی . خوانندگی . || مجازاً، سخن خوب و خوش را گویند و آنچه به طریق طنز و استهزا گفته شود. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تقلید بانگ و آواز دیگری و آنچ...
-
شب شناس
لغتنامه دهخدا
شب شناس . [ ش َ ش ِ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) کنایه از خروس عرشی باشد که چون او بانگ آورد خروسهای زمین به صدا درآیند. (از حاشیه ٔ دیوان خاقانی ). || خروس : ماییم مرغ عرش که بر بانگ ما روندمرغان شب شناس نواخوان صبحگاه .خاقانی .