کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نواحة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نواحة
لغتنامه دهخدا
نواحة. [ ن َوْ وا ح َ ] (ع ص ) زن بسیار نوحه و زاری کننده . (ناظم الاطباء). تأنیث نواح است . رجوع به نَوّاح و نیز رجوع به نائحة شود. || نائحة. (اقرب الموارد). رجوع به نائحة شود.
-
واژههای مشابه
-
علقمه ٔ نواحه
لغتنامه دهخدا
علقمه ٔ نواحه . [ ع َ ق َ م َ ی ِ ن َوْ وا ح َ ] (اِخ ) ابن اسلم بن مرثدبن زیدبن اعلس بن علقمةبن ذی حدن اکبر، مشهور به مطموس ، و بواسطه ٔ اینکه غالب اشعارش در مراثی حمیر است او را نَوّاحه گویند. وی در حسن تشبیه از عجایب روزگار بود. (از الاصابة ج 5 قس...
-
واژههای همآوا
-
نواهة
لغتنامه دهخدا
نواهة. [ ن َوْ وا هََ ] (ع ص ) زن نوحه گر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نواحة. (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
نواهة
لغتنامه دهخدا
نواهة. [ ن َوْ وا هََ ] (ع ص ) زن نوحه گر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نواحة. (اقرب الموارد).
-
علقمه ٔ مطموس
لغتنامه دهخدا
علقمه ٔ مطموس . [ ع َ ق َ م َ ی ِ م َ ] (اِخ ) ابن أسلم بن مرثدبن زیدبن أعلس بن علقمةبن ذی حدن اکبر. رجوع به علقمه ٔ نواحه شود.
-
علقمة
لغتنامه دهخدا
علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] (اِخ ) ابن اسلم بن مرثدبن زیدبن اعلس بن علقمةبن ذی حدن اکبر، مشهور به مطموس . رجوع به علقمه ٔ نواحه شود.
-
رثائة
لغتنامه دهخدا
رثائة. [ رَث ْ ثا ءَ ] (ع ص ) رثایة. زن گریه کننده بر مرده . (منتهی الارب ). نَوّاحه . (اقرب الموارد). زن نوحه گر. (یادداشت مرحوم دهخدا). زن که با خواندن اشعار حزن انگیز و مرثیه در مجالس ختم مردگان مردم را بگریاند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
مجلد
لغتنامه دهخدا
مجلد. [ م ِ ل َ ] (ع اِ) پوست پاره ای که زن نواحه بر روی زند بدان . ج ، مَجالید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). پوست پاره ای که زن نوحه کننده بر روی خود زند. (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). || تازیانه . (از ذیل اقرب الموارد).
-
نائحة
لغتنامه دهخدا
نائحة. [ ءِ ح َ ] (ع ص ) نوحه کننده . (مهذب الاسماء). زن زاری کننده بر شوی . (ناظم الاطباء). مؤنث نائح . مویه گر. نوحه سرای . روضه خوان زن . نوحه گر زن . نادبه . ج ، نَوح ، انواح ، نُوَّح ، نَوائِح . نائحات . یقال : هم نوح و هن نوح . (منتهی الارب )....