کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نواجذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نواجذ
/navājez/
معنی
دندانهای عقل.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نواجذ
لغتنامه دهخدا
نواجذ. [ ن َ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ ناجذ. دندانهای سپسین . اضراس حلم . دندانهای عقل . رجوع به ناجذ شود.
-
نواجذ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ناجذ] [قدیمی] navājez دندانهای عقل.
-
جستوجو در متن
-
اظراب
لغتنامه دهخدا
اظراب . [ اَ ] (ع اِ) چهار دندان است در پشت نواجذ. وبقولی بیخ دندانها است . (از اقرب الموارد). بیخ دندانها یا چهار دندان پشت نواجذ. (از متن اللغة). چهار دندان پس نواجذ. یا بیخ دندان و بن آن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). گفته اند نام چهار...
-
ناجذ
لغتنامه دهخدا
ناجذ. [ ج ِ ] (ع اِ) دندان خِرَد. (دهار) (مهذب الاسماء). دندان سپسین . (ناظم الاطباء). دندان سپسین همه . دندان عقل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دندان عقل . ج ، نواجذ. و آن چهار دندان است مر انسان را و آن را دندان بلوغ نیز گویند بدانجهت که بعد از بلوغ...
-
اضراس
لغتنامه دهخدا
اضراس . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ضِرْس . (منتهی الارب ) (دهار) (ناظم الاطباء) (معجم البلدان ). ج ِ ضِرْس ، بمعنی دندان . (آنندراج ). || ومشهور این است که اضراس بجز رباعیات و انیاب است و آنها پنج دندان هستند در هر یک از دو طرف فکها و گاه نیز چهار دندان باشند...
-
نجذ
لغتنامه دهخدا
نجذ. [ ن َ ] (ع اِ) سخن سخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کلام شدید. (معجم متن اللغة). || (مص ) سخت گزیدن به دندانهای سپسین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) با نواجذ به سختی گاز گرفتن و گزیدن . (اقرب الموارد). به شدت گزیدن . (از معجم متن الل...
-
ضحک
لغتنامه دهخدا
ضحک .[ ض ِ ] (ع اِ) خنده . خنده ٔ به آواز. (غیاث ). || بانگ کپی . (مهذب الاسماء). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ضحک بکسر ضاد و بفتح آن نیز آمده و بسکون حاء مهمله و بکسر ضاد و حاء نیز استعمال شده و چنانچه در منتخب اللغات ذکر کرده عبارتست از کیفیتی ر...
-
عقل
لغتنامه دهخدا
عقل . [ ع َ ] (ع اِ)خرد و دانش و دریافت یا دریافت صفات اشیاء از حسن وقبح و کمال و نقصان و خیر و شر، یا علم به مطلق امور به سبب قولی که ممیز قبیح از حسن است ، یا بسبب معانی و علوم مجتمعه در ذهن که بدان اغراض و مصالح انجام پذیر است ، یا به جهت هیئت نیک...
-
احد
لغتنامه دهخدا
احد. [ اُ ح ُ ] (اِخ ) (غزوه ٔ...) مؤلف روضةالصفا آورده است : از جمله ٔ معظمات وقایع سنه ٔثلث هجریه غزاء اُحد است . تفصیل این اجمال آنکه مشرکان بعد از انهزام معرکه ٔ بدر به مکه آمده ، مال کاروان خویش را که ابوسفیان آورده بود در دارالندوة بنا بر رغبت...