کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نوآموزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نوآموزی
لغتنامه دهخدا
نوآموزی . [ ن َ / نُو ] (حامص مرکب ) نوآموز بودن . تازه کاری . مبتدی بودن . ماهر و کامل نبودن : نالیدن بلبل ز نوآموزی عشق است هرگز نشنیدیم ز پروانه صدایی . حزین لاهیجی . || آغاز تعلیم : نخست از من زبان بسته که طفل اندر نوآموزی چو نایش بی زبان باید نه...
-
جستوجو در متن
-
didactics
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آموزگاری، تعلیم، فن تعلیم، نواموزی
-
زبان بستدن
لغتنامه دهخدا
زبان بستدن . [ زَ ب ِ ت َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از خاموش گردانیدن است . (آنندراج ) : نخست از من زبان بستد که طفل اندر نوآموزی چو نایش بی زبان باید نه چون بربط زبان دانش . خاقانی .رجوع به زبان ستدن شود.
-
زبان ستدن
لغتنامه دهخدا
زبان ستدن . [ زَ س ِ ت َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از خاموش گردانیدن باشد. (برهان قاطع). متعدی از زبان درکشیدن . (آنندراج ). خاموش گردانیدن . (ناظم الاطباء) : نخست ازمن زبان بستد که طفل اندر نوآموزی چو نایش بیزبان باید نه چون بربط زبان دانش . خاقانی .ستا...
-
نوآموز
لغتنامه دهخدا
نوآموز. [ ن َ / نُو ] (نف مرکب ) مبتدی . تازه کار. نوآموخته . نافرهخته . که در آغاز آموختن است و به کمال نرسیده است . نوچه : ای دل من زو به هرحدیث میازارکآن بت فرهخته نیست هست نوآموز. دقیقی .یار مویت سپید دید و گریخت که به دزدی دل نوآموزاست . خاقانی ...
-
کودکی کردن
لغتنامه دهخدا
کودکی کردن . [دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چون کودکان رفتار کردن . عادت و رفتاری درخور کودکان داشتن . مناسب شأن طفولیت رفتار کردن . اخلاق و اعمالی درخور سنین کودکی داشتن و ازدستورها و اندرزهای بزرگان پیروی کردن : در دبیرستان خرسندی نوآموزی هنوزکودکی کن دم...
-
دبیرستان
لغتنامه دهخدا
دبیرستان . [ دَ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) مکتب . (زمخشری ) (دهار) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). مکتب خانه . مدرسه . دبستان . (جهانگیری ). کتاب . (مهذب الاسماء).دبستان است که مکتب خانه باشد. (برهان ). مکتب خانه باشد و آن را دبستان نیز گویند. (جهانگیری ). ...
-
حزین لاهیجی
لغتنامه دهخدا
حزین لاهیجی . [ ح َ ن ِ ] (اِخ ) شیخ محمدعلی بن ابوطالب زاهدی گیلانی اصفهانی است که به شیخ علی حزین شهرت دارد. وی در 1692م . / 1103 هَ . ق . بزاد و در بنارس هند در 1779م . / 1181 هَ . ق . درگذشت . وی خویش را به شیخ زاهد مرشد شیخ صفی منسوب میداشت . در...
-
ستدن
لغتنامه دهخدا
ستدن . [ س ِ ت َ دَ ] (مص ) پهلوی «ستتن » . گرفتن . دریافت کردن . رجوع کنید به استدن . ستادن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). گرفتن . (آنندراج ) (غیاث ) : کآن تبنگو کاندر آن دینار بودآن ستد زیدر که ناهشیار بود. رودکی .و این ناحیت بستدند و این جا مقیم ...
-
نالیدن
لغتنامه دهخدا
نالیدن . [ دَ ] (مص ) زاریدن . با آواز بیان اندوه خویش کردن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). فریاد و فغان کردن . گریستن . (آنندراج ). زاریدن . افغان کردن . به آواز اندوه خود را بیان کردن . (فرهنگ نظام ). گریه کردن با بانگ و آواز. ناله کردن . اظهار درد...