کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نو
/no[w]/
معنی
تازه؛ هر چیز تازه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ابتکاری، بدیع، بکر، تازه، جدید، طرفه، طری، طریف، مدرن، نوین ≠ قدیم، کهنه
دیکشنری
fresh, maiden, mint , modern, neo-, new, newfangled, spick-and-span, unused, young
-
جستوجوی دقیق
-
new
نو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] یکی از زیرگزینههای پرونده که برای باز کردن پروندهای جدید به کار میرود
-
نو
لغتنامه دهخدا
نو. [ ن َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان القورات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. رجوع به فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 شود.
-
نو
لغتنامه دهخدا
نو. [ ن َ / نُو ] (اِمص ) ناله و زاری . (از انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان قاطع). ریشه ٔ نویدن است . (حاشیه ٔ معین بر برهان قاطع). رجوع به نویدن شود. || حرکت و جنبش و لرزه . (از برهان قاطع). ریشه ٔ نویدن است . رجوع به نویدن شود. || (اِ) نقطه ٔ سپید که ...
-
نو
لغتنامه دهخدا
نو. [ ن َ / نُو ] (ص ) نقیض کهنه . (برهان قاطع) (انجمن آرا). تازه . (ناظم الاطباء). جدید. (دهار). حادث . حدیث . (السامی ) : بدان نامورگفت پاسخ شنویکایک ببر پیش سالار نو. فردوسی .ز دستور پرسیم یکسر سخن چو کاری نو افکند خواهیم بن . فردوسی .هر روز شادی ...
-
نو
واژگان مترادف و متضاد
ابتکاری، بدیع، بکر، تازه، جدید، طرفه، طری، طریف، مدرن، نوین ≠ قدیم، کهنه
-
نو
فرهنگ فارسی معین
(ص .) [ په . ] (ص .) تازه ، جدید.
-
نو
فرهنگ فارسی معین
(نَ یا نُ) (اِمص .) 1 - ناله . 2 - جنبش ، حرکت . 3 - لرزه ، لرزش .
-
نو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: navak, nōk، مقابلِِ کهنه] no[w] تازه؛ هر چیز تازه.
-
نو
دیکشنری فارسی به عربی
جديد , رواية , نعناع
-
نو
لهجه و گویش گنابادی
nw در گویش گنابادی یعنی نان
-
نو
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: now طاری: nuv طامه ای: nü طرقی: nö کشه ای: nev نطنزی: now
-
واژههای مشابه
-
نوِ نو
فرهنگ گنجواژه
خیلی نو.
-
کله نو
لغتنامه دهخدا
کله نو. [ ک َل ْ ل َ / ل ِ ن ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان آتش بیک است که در بخش سراسکند شهرستان تبریز واقع است و 174 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
کل نو
لغتنامه دهخدا
کل نو. [ ک َ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیرون بشم است که در بخش کلاردشت شهرستان نوشهر واقع است و 960 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).