کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نه طبیعی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نه کرانه
لغتنامه دهخدا
نه کرانه . [ ن ُه ْ ک َ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) صاحب نه ضلع. (یادداشت مؤلف ). نه ضلعی . نه پهلو. نه بر.
-
نه گوش
لغتنامه دهخدا
نه گوش . [ن ُه ْ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) شکلی که نه زاویه دارد.
-
نه گوشه
لغتنامه دهخدا
نه گوشه . [ ن ُ ه ْ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) نه ضلعی . نه گوش .
-
نه لو
لغتنامه دهخدا
نه لو. [ ن ُه ْ ] (اِ مرکب ) در بازی ورق نام ورقی که نه خال دارد: نه لوی خشت ، نه لوی خاج ، نه لوی دل ، نه لوی سیاه . رجوع به نه خال شود.
-
نه نی
لغتنامه دهخدا
نه نی . [ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش نطنز شهرستان کاشان در 12 هزارگزی غرب نطنز و 3 هزارگزی غرب جاده ٔ نطنز به کاشان . در منطقه ٔ کوهستانی معتدل هوایی واقع و دارای 340 تن سکنه است . آبش از قنوات ، محصولش غلات و خربزه و انار و انجیر و شغل ...
-
نه یک
لغتنامه دهخدا
نه یک . [ ن ُه ْ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) تُسْع. تسیع. (از منتهی الارب ). یک جزء از نه جزء چیزی . (ناظم الاطباء). یک چیز از نه چیز. یک نهم . یک بخش از نه بخش .
-
هفت نه
لغتنامه دهخدا
هفت نه . [ هََ ن ُه ْ ] (اِ مرکب ) آرایش و زیور و اسباب عروسی ، و «نه ده » نیز گویند. (غیاث ). || میتواند که مراد از تارهای ساز باشد، چه بر رباب و مثل آن نه و هفت تار می بندند. (غیاث از شرح قران السعدین ).
-
ده نه
فرهنگ فارسی معین
(دَ نُ) (اِ.) 1 - زیور و آرایش زنان . 2 - نقصان ، کاهش . 3 - هر دو چیز که در کیفیت و کمیت به یکدیگر نزدیک باشد. 4 - عدد نود (90 = 9 * 10). تسعین .
-
نه حواس
فرهنگ فارسی معین
(نُ. حَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) پنج حواس ظاهر و چهار حواس باطن (به استثنای حس مشترک .)
-
چاربالش نه
لغتنامه دهخدا
چاربالش نه . [ ل ِ ن ِه ْ ] (نف مرکب ) آن که چاربالش نهد : پنج نوبت زن شریعت پاک چاربالش نه ولایت خاک . نظامی (هفت پیکر).رجوع به چاربالش شود
-
تخت نه
لغتنامه دهخدا
تخت نه . [ ت َ ن ِه ْ ] (نف مرکب ) در بیت زیر معادل تخت نشان آمده است : وی بصدای صریر خامه ٔ جان بخش توتاج ده اردشیر، تخت نه اردوان . خاقانی .رجوع به تخت نشان شود.
-
تراخی نه
لغتنامه دهخدا
تراخی نه . [ تْرا /ت ِ ن ِ ] (اِخ ) ناحیتی دریونان که در جنوب شرقی تسالی قرار دارد. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 769 و 798 و قاموس الاعلام ترکی شود.
-
دل نه
لغتنامه دهخدا
دل نه . [ دِ ن ِه ْ ] (نف مرکب ) دل نهنده . کسی که توجه کند و خاطر خود را استوار نماید. (ناظم الاطباء).
-
ده نه
لغتنامه دهخدا
ده نه . [ دَه ْ ن ُه ْ ] (اِ مرکب ) زیور و زینت و آرایش هر هفت . (ناظم الاطباء) (از برهان ).ده پانزده . کنایه است از زیب وزینت . (آنندراج ). زیور و آرایش . (شرفنامه ٔ منیری ) (از غیاث ) : موکب شاه اختران رفت به کاخ مشتری شش مهه داده ده نهش چرخ دوازده...
-
روی نه
لغتنامه دهخدا
روی نه . [ ن ِه ْ ] (اِ مرکب ) روینه . نقابی که بر روی اندازند. (ناظم الاطباء). رجوع به رویوانه شود.