کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نهروان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نهروان
لغتنامه دهخدا
نهروان . [ ن َ رَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان سجاس رود بخش قیدار شهرستان زنجان . در 12 هزارگزی شمال غربی قیدار در دامنه ٔ سردسیری واقع است و 409 تن سکنه دارد.آبش از قنات و محصول عمده اش غلات و شغل مردمش زراعت و قالیچه بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ا...
-
نهروان
لغتنامه دهخدا
نهروان . [ ن َ رَ ] (اِخ ) شهرکی است قدیمی در چهارفرسخی بغداد. (از سمعانی ). شهرکی است [ به عراق ] با آبادانی اندک و اندر وی خرماست اندک و آنجا جایهایی است که خسروان کرده اند. (حدود العالم ) (یادداشت مؤلف ). دهی است چند مابین بغداد و کوفه ، خوارج نه...
-
جستوجو در متن
-
صافیة
لغتنامه دهخدا
صافیة. [ ی َ ] (اِخ ) شهرکی بوده است نزدیک دیر قُنّی ̍ در اواخر نهروان نزدیک نهروان مشرف بر دجله و با نهروان ویران شد و آثار دیوارهای آن تا امروز باقی است . (معجم البلدان ).
-
جبة
لغتنامه دهخدا
جبة. [ ج ُب ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است به نهروان . (از تاج العروس ) (منتهی الارب ). از دهات نهروان و از اعمال بغداد است . (از معجم البلدان ).
-
اسف
لغتنامه دهخدا
اسف . [ اَ س َ ] (اِخ ) دهی در نهروان . (منتهی الارب ). قریه ای از نواحی نهروان از اعمال بغداد قرب اسکاف . (معجم البلدان ).
-
اسکاف
لغتنامه دهخدا
اسکاف . [ اِ ] (اِخ ) دو موضع بنواحی نهروان از اعمال بغداد. (منتهی الارب ). نام دو ناحیه ٔ بزرگ موسوم به اسکاف علیا و اسکاف سفلی در عراق ، در جوار نهروان و بین بغداد و واسط. بعد از سلجوقیان به هنگام ویرانی نهروان دو ناحیه ٔ فوق نیز ویران گشت . جمعی ا...
-
احواز
لغتنامه دهخدا
احواز. [ اَح ْ ] (اِخ ) از نواحی بغداد است از جهت نهروان . (معجم البلدان ).
-
بتمار
لغتنامه دهخدا
بتمار. [ ب َ ت ِم ْ ما ] (اِخ ) از قرای نهروان در نزدیک بغداد است . (از معجم البلدان ).
-
باعقوبی
لغتنامه دهخدا
باعقوبی . [ ع َ ] (ص نسبی ) منسوب است به باعقوبا که قریه ای است در سمت بالای نهروان . (از الانساب سمعانی ).
-
کرخ عبرتا
لغتنامه دهخدا
کرخ عبرتا. [ ک َ خ ُع َ ب َ ] (اِخ ) به نهروان است . (از منتهی الارب ). عبرتا از نواحی نهروان است و محمدبن عبدالسلام عبرتی کرخی از کرخ عبرتا و خطیب آنجاست . (از معجم البلدان ).
-
لاحکم الا
لغتنامه دهخدا
لاحکم الا. [ ح ُ م َ اِل ْ لا لِل ْ لاه ] (ع جمله ٔ اسمیه ) یعنی فرمانی نیست جز خدای تعالی را. شعار خوارج به روز صفین و نهروان . قول خوارج نهروان برخلاف امر حکمین .
-
جللتا
لغتنامه دهخدا
جللتا. [ ج َ ل ُ ] (اِخ ) دهی است بنواحی نهروان . (ازمعجم البلدان ) (منتهی الارب ).
-
جلولتین
لغتنامه دهخدا
جلولتین . [ ج َ لو ل َ ت َ ] (اِخ ) دهی است در بعلبک نزدیک نهروان . (معجم البلدان ).
-
درباشیا
لغتنامه دهخدا
درباشیا. [دَ ] (اِخ ) قریه ای است بزرگ از قرای نهروان در بغداد، و آنرا ترباسیا نیز خوانند. (از معجم البلدان ).