کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نهبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نهبه
/no(a)hbe/
معنی
غارت؛ غارتگری.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نهبه
لغتنامه دهخدا
نهبه . [ ن َ ب َ / ن ُ ب َ ] (ع اِمص ) غارت . (غیاث اللغات ). نهبة. رجوع به نهبة شود.- نهبه کردن ؛ غارت کردن . تاراج کردن : می رود با تو که یابد عقبه ای که تواند کردت آنجا نهبه ای . مولوی .|| دریافت . ادراک . فهم . (ناظم الاطباء).
-
نهبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نهبَة] [قدیمی] no(a)hbe غارت؛ غارتگری.
-
واژههای مشابه
-
نهبة
لغتنامه دهخدا
نهبة. [ ن َ / ن ُ ب َ ] (ع اِمص ) غارت . (منتهی الارب ). غارتگری . (ناظم الاطباء). اسم است از نهب . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). نهبی . نهیبی . (اقرب الموارد). || (اِ) هرچه به غارت بیارند. (مهذب الاسماء). غارت کرده . (دستورالاخوان ). اسم است منه...
-
واژههای همآوا
-
نَحْبَهُ
فرهنگ واژگان قرآن
پيمانش (کلمه نحب به معناي نذري است که محکوم به وجوب باشد ، مثلا وقتي گفته ميشود فلان قضي نحبه معنايش اين است که فلاني به نذر خود وفا کرد )
-
جستوجو در متن
-
نهبت
لغتنامه دهخدا
نهبت . [ ن ُ ب َ ] (ع اِ) نهبة. رجوع به نُهبَة شود. || تقسیم دایره ٔ منطقةالبروج به نُه قسمت و هر یک از آن قسمت ها را به یکی از ستاره های آن منسوب کردن . (ناظم الاطباء)؟ رجوع به نه بهر شود. || بسیار بزرگ و کلان و بیرون از اندازه . (ناظم الاطباء)؟
-
نهبی
لغتنامه دهخدا
نهبی . [ ن ُ با ] (ع اِمص ) غارتگری . (منتهی الارب ). اخذمال به قهر. (از متن اللغة). اسم است نهب را. نهبة. نُهَّیبی ̍. نُهَیبی ̍. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). رجوع به نهبة شود. || اسم است انتهاب را. (از متن اللغة). اسم است منهوب را. (از اقرب الم...
-
سبع
لغتنامه دهخدا
سبع. [ س َ ] (ع عدد، ص ، اِ) هفت ، و سبع نِسْوَة یعنی هفت زن . (منتهی الارب ). هفت . (ترجمان ترتیب عادل بن علی ص 56) (اقرب الموارد). مؤنث سبعه بر خلاف قیاس ، گویند: سبعة رجال و سبع نساء. (اقرب الموارد): طاف بالبیت سبعاً؛ هفت بار. (از اقرب الموارد). ...
-
یغما
لغتنامه دهخدا
یغما. [ ی َ ] (اِ) تاخت و تاراج و غارت و غنیمت و ربودگی . (ناظم الاطباء) (از برهان ). تاراج را گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ اوبهی ). تالان . تاراج . چپو. غارت . چپاول . نهبة. (منتهی الارب ). نهیب . (منتهی الارب ). اغاره . (یادداشت مؤلف ) : چون...