کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نهاوندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ )ابن محمد نهاوندی نحوی . رجوع به علی نهاوندی شود.
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمد نهاوندی . رجوع به حسن نهاوندی شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن فتح اﷲ نهاوندی نجفی . رجوع به علی نهاوندی شود.
-
علی نجفی
لغتنامه دهخدا
علی نجفی . [ ع َ ی ِ ن َ ج َ ] (اِخ ) ابن فتح اﷲ نهاوندی نجفی . رجوع به علی نهاوندی شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نهاوندی .رجوع به احمدبن حسین بن احمدبن زنبیل نهاوندی شود.
-
ابوالمسافر
لغتنامه دهخدا
ابوالمسافر. [ اَ بُل ْ م ُ ف ِ ] (اِخ ) نهاوندی . محدث است و ابواسحاق از وی روایت کند.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن احمدبن زنبیل نهاوندی . او راوی تاریخ بخاری است از ابوالقاسم اشقر از بخاری .
-
اشقر
لغتنامه دهخدا
اشقر. [ اَ ق َ ] (اِخ ) مکنی به ابوالقاسم . راوی تاریخ بخاری است و احمدبن حسین و احمدبن زنبیل نهاوندی از او روایت کنند.
-
شنبک
لغتنامه دهخدا
شنبک . [ شَم ْ ب َ ] (اِخ ) نام والد عبداﷲ و جد عثمان بن احمد دینوری و جدعبداﷲبن احمد نهاوندی که محدثانند. (منتهی الارب ).
-
ساحل
لغتنامه دهخدا
ساحل . [ ح ِ ] (اِخ ) شاعری است نهاوندی ، او راست :وعده ٔ وصلم بماه و سال مفرمامدت هجر تو سال و ماه ندارد.(از بهترین اشعار پژمان ).
-
کشمکشان
لغتنامه دهخدا
کشمکشان . [ ک َم َ ک َ ] (اِ مرکب ) کش مکش . تعارض . جدال : پیر میخانه نمی داد بما دختر رزبر در میکده خوش کشمکشانی کردیم .ظهیرای نهاوندی (از آنندراج ).
-
زنبیل
لغتنامه دهخدا
زنبیل . [ زِم ْ / زَم ْ ] (اِخ ) نامی از نامهای ایرانی و از جمله جد احمدبن الحسین بن احمد زنبیل نهاوندی ، راوی تاریخ بخاری که از ابوالقاسم اشقر و او از بخاری روایت کند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (از منتهی الارب ).
-
خانه برهم خوردن
لغتنامه دهخدا
خانه برهم خوردن . [ ن َ /ن ِ ب َ هََ خوَر / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) ویران شدن خانه . (آنندراج ). || ویران شدن : از ستون آه برپا کرده ام افلاک راگر نفس دزدم بخود این خانه بر هم میخورد.ملاعامی نهاوندی (از آنندراج ).
-
خرجی
لغتنامه دهخدا
خرجی . [ خ ُ جی ی ] (اِخ ) عمربن احمدبن خرجة، ملقب به خرجی . فقیهی عالم بود و از ابوالحسن احمدبن حسن ایلی حدیث کرد و قاضی ابوالعباس احمدبن حسین بن احمدبن زنبیل نهاوندی از وی حدیث دارد. (از انساب سمعانی ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد نهاوندی . یکی از راصدین و ریاضیین مائه ٔ دوم هجری و معاصر یحیی بن خالد برمکیست و در حدود سال 170 هَ .ق . در جندیشاپور رصدی کرد. و او راست زیجی موسوم بزیج مشتمل که خلاصه ٔ ارصاد خود را در آن ضبط کرده است .