کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نهان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بی نهان
لغتنامه دهخدا
بی نهان . [ ن ِ / ن َ ](ص مرکب ) (از: بی + نهان ) بی راز. بی سر : همه هرکه بینی تو اندر جهان دلی نیست اندر جهان بی نهان . فردوسی .و رجوع به نهان شود.
-
چشم نهان
لغتنامه دهخدا
چشم نهان . [ چ َ / چ ِ م ِ ن ِ / ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چشم باطن . دیده ٔ دل . مقابل چشم عیان که چشم ظاهر باشد : بچشم نهان ، بین نهان جهان راکه چشم عیان بین نبیند نهان را.ناصرخسرو.
-
خسته نهان
لغتنامه دهخدا
خسته نهان . [ خ َ ت َ / ت ِ ن ِ / ن َ ] (ص مرکب ) خسته دل . غمگین . خسته جان . ملول . خسته خاطر : که ما تا سکندر بشد زین جهان از ایرانیانیم خسته نهان . فردوسی . || پریشان حال .بدبخت . ضعیف : تو نیرو دهی تا مگر در جهان نخسبد ز من مور خسته نهان .فردوسی...
-
خرم نهان
لغتنامه دهخدا
خرم نهان . [ خ ُرْ رَ ن ِ / ن َ ] (ص مرکب ) آسوده دل . مشعوف . خوشدل . (از ناظم الاطباء) : هنر گیرد این شاه خرم نهان زفرمان او شاد گردد جهان . فردوسی .خردمند و دانا و خرم نهان تنش زین جهانست و دل زآن جهان . فردوسی .سوی مرز ایران نهادند روی دو خرم نها...
-
نهان بین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] na(e)hānbin آنکه باطن امور را بنگرد.
-
نهان خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) na(e)hānxāne جایی که در آن چیزی پنهان کنند؛ خلوتخانه.
-
نهان دان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] na(e)hāndān غیبدان.
-
نهان دانه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) (زیستشناسی) na(e)hāndāne ویژگی گیاهی که دانهاش درون میوه است، مانندِ گلابی و سیب.
-
نهان زادان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) na(e)hānzādān گروهی از گیاهان فاقد گُل که فقط دارای ریشه، ساقه، و برگ هستند؛ مخفیالتناسل.
-
نهان کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اخف
-
نهان داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
تنکر
-
نهان بین
دیکشنری فارسی به عربی
عراف
-
latent heat of vaporization
گرمای نهان تبخیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] مقدار انرژی لازم برای تبدیل هر مول یا هر واحد جِرم جسم مایع به بخار در دما و فشار ثابت
-
latent heat of sublimation
گرمای نهان تصعید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] مقدار انرژی لازم برای تبدیل هر مول یا هر واحد جِرم جسم جامد به بخار در دما و فشار ثابت
-
latent heat of fusion
گرمای نهان ذوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] مقدار انرژی لازم برای تبدیل هر مول یا هر واحد جِرم جسم جامد به مایع در دما و فشار ثابت