کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نهالین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نهالین
/nehālin/
معنی
= نهالی
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نهالین
لغتنامه دهخدا
نهالین . [ ن ِ ] (اِ) توشک . لحاف . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نهالی . تشک . دوشک . مسند. بستر. بالش : اگر شاه باشیم و گر زردهشت نهالین ز خاک است و بالین ز خشت . فردوسی .نصربن احمد از اسب فرود آمد و نهالین بیفکند و بنشست و امیر اسماعیل برسید و خویشتن...
-
نهالین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] nehālin = نهالی
-
جستوجو در متن
-
نهالی
واژگان مترادف و متضاد
بستر، تشک، رختخواب، فراش، نهال، نهالین ≠ روانداز
-
توثیب
لغتنامه دهخدا
توثیب . [ ت َ ] (ع مص ) بر بالش نشاندن . (زوزنی ). بر نهالین نشاندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نهالین پیش کسی افکندن تا بر وی نشیند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
آکنه
فرهنگ فارسی معین
(کَ نِ) (اِ.) آن چه از پشم و پنبه و لاس و پر و جز آن میان ابره و آستر قبا و لحاف و نهالین و مانند آن کنند؛ حشو، آکین .
-
نالین
لغتنامه دهخدا
نالین . (ص نسبی ) (از: نال + ین ، علامت نسبت ) نالی . نئی . از جنس نی : مستان سخن گزافه و چون مستان گر خر نه ای مخر کمر نالین . ناصرخسرو.رجوع به نال شود. || (اِ) در جنوب شرقی ایران و کرمان ، تلفظ دیگری از نهالین . رجوع به نهالی و نهالین شود.
-
نهالچه
لغتنامه دهخدا
نهالچه . [ ن ِ / ن َ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) نهالی . زیرپوش . (آنندراج ). نهالیچه . نهالین . تشک . بستر. || لحاف و بالاپوش و شمد. (ناظم الاطباء).
-
کاج خوار
لغتنامه دهخدا
کاج خوار. [ خوا / خا ] (نف مرکب ) سیلی خوار : آسترباف نهالین ممرخ (؟) بوده ای زندنیچی باف گشتی و بغل زن کاج خوار.سوزنی .
-
نمرق
لغتنامه دهخدا
نمرق . [ ن َ رَ / ن ُ رُ / ن ِ رِ ] (ع اِ) نمرقة. بالش کوچک . (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ). || نهالین زین و پالان . (منتهی الارب ). رجوع به نمرقة شود.
-
آکنه
لغتنامه دهخدا
آکنه . [ ک َن َ / ن ِ ] (اِ) آنچه از پشم و پنبه و لاس و پر و جز آن میان ابره و آستر قبا و لحاف و نهالین و مانند آن آکنند. حَشو. چغبت . چغبوت . آکین . آگین : شدزمستان و ز جودت بنه ای میخواهم ابره و آستر و آکنه ای میخواهم .سوزنی .
-
زاردشت
لغتنامه دهخدا
زاردشت . [ دُ ] (اِخ ) همان زرتشت است که زردشت باشد. (برهان قاطع). بجای نام زرتشت آمده است .(لغات شاهنامه تألیف دکتر شفق ص 152) : اگر شاه باشم و گر زاردشت نهالین ز خاکست و بالین ز خشت . فردوسی .رجوع به زارتشت و زرتشت و زاردهشت و مزدیسنا و تأثیر آن ...
-
کدن
لغتنامه دهخدا
کدن . [ ک ِ / ک َ ] (ع اِ) جامه ای است که از آن پرده سازند یا نهالین که در هودج زیر خود گسترد زن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || هوده و مانند آن که زنان بر وی سوار شوند. (منتهی الارب ). مرکبی برای زنان . (از اقرب الموارد). || پالان .(منتهی الا...
-
قطع
لغتنامه دهخدا
قطع. [ ق ِ ] (ع اِ) پاره ٔ بریده از درخت . || پیکان خرد پهناور که در تیر نشانند. ج ، اَقْطُع، قِطاع . || تاریکی آخر شب ،یا پاره ای از تاریکی آن ، یا از اول شب تا سه یک حصه ٔآن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و از این باب است قول خدای تعالی : فاسر با...
-
بسترآهنگ
لغتنامه دهخدا
بسترآهنگ . [ ب َ ت َ هََ ] (اِ مرکب ) بمعنی لحاف باشد. (برهان ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (شرفنامه ٔ منیری ) (جهانگیری ). جامه ٔ خواب . دواج . لحاف و روانداز. و رختخواب . (فرهنگ نظام ). || نهالی . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ) : خوشا حال لحاف و بسترآه...