کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نهاد تأیید اعتبار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
accreditation body
نهاد تأیید اعتبار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] سازمان مستقلی که مسئول ارزیابی سایر سازمانها براساس استاندارد مشخص و تأیید رسمی سازمانهای حائز شرایط است
-
واژههای مشابه
-
کج نهاد
لغتنامه دهخدا
کج نهاد. [ ک َ ن ِ / ن َ ] (ص مرکب ) کج سرشت .(آنندراج ). بدذات . بداصل . بدعقیده . (ناظم الاطباء)خاقانی اگر چه راست پیوندی پیوند تو کج نهاد نپسندد. خاقانی .خون بدخواه نامراد خضاب سینه ٔ خصم کج نهاد نیام .هاتف .
-
کریم نهاد
لغتنامه دهخدا
کریم نهاد. [ ک َ ن ِ / ن َ ] (ص مرکب ) کریم طبع. (فرهنگ فارسی معین ). با نهادی بزرگ : شاهی بود هنرپرورده ، کریم نهاد، بلندهمت . (سمط العلی ص 35).در زمان خدیو داراشان آن کرم پیشه ٔ کریم نهاد.هاتف .
-
subject 2
نهاد 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] لحن یا جزئی لحنی که بر مبنای آن یک اثر، بهویژه اثر چندصدایی، یا بخش مهمی از آن ساخته میشود
-
نهاد 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← فاعل دستوری
-
نیک نهاد
لغتنامه دهخدا
نیک نهاد. [ ن ِ / ن َ ] (ص مرکب ) خوش فطرت . دارای فطرت نیک . (یادداشت مؤلف ). نیک ضمیر. نیک سرشت . خوش طینت .
-
سفله نهاد
لغتنامه دهخدا
سفله نهاد. [ س ِ ل َ / ل ِ ن ِ / ن َ ] (ص مرکب ) آنکه سرشت فرومایه داشته باشد. (آنندراج ).
-
آتش نهاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'ātašna(e)hād آنکه یا آنچه طبع آتش دارد یا به رنگ آتش است.
-
یک نهاد
لغتنامه دهخدا
یک نهاد. [ ی َ / ی ِ ن ِ / ن َ ] (ص مرکب ) یک منش . بر یک سیرت و طبع. یک دل . متفق القرار. متفق الرأی . (یادداشت مؤلف ).- یک دل و یک نهاد ؛ متفق الرأی . همدل و همزبان . صمیمی . متحد : بیعت عام کردند امیر باجعفر را [ امیر جعفر احمدبن محمدبن خلف بن ...
-
کج نهاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] kajne(a)hād کجطبع؛ کجسرشت؛ بداصل.
-
outlier 1
بروننهاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] مقداری از کمیت اتفاقی که بیرون از حد آستانۀ معینی قرار گیرد
-
آتش نهاد
لغتنامه دهخدا
آتش نهاد. [ ت َ ن ِ / ن َ ] (ص مرکب )آنکه طبع آتش دارد. آنکه برنگ آتش است : چو گلبن از تن آتش نهاد عکس افکندبشاخ او بر دُرّاج شد ابستاخوان .خسروانی .
-
کج نهاد
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نَ) (ص مر.) بدذات ، بداصل .
-
دل نهاد
لغتنامه دهخدا
دل نهاد. [ دِ ن ِ / ن َ ] (ن مف مرکب ) دل نهاده شده . از عالم (از قبیل ) پیشنهاد که به معنی پیش نهاده شده است . (آنندراج ). توجه . دقت . مواظبت . (ناظم الاطباء). || دل نهاده . دلبسته . تسلیم . پذیرا : دل نهاد قفس جسم نمی شد صائب دل سرگشته اگر راه بجا...