کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ننهادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ننهادن
لغتنامه دهخدا
ننهادن . [ ن َ ن ِ دَ / ن َ ن َ دَ / ن َدَ ] (مص منفی ) مقابل ِ نهادن . رجوع به نهادن شود.
-
جستوجو در متن
-
سگ محلی کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. وقع ننهادن، بیاعتنایی کردن ۲. تحقیر کردن
-
محل نگذاشتن
واژگان مترادف و متضاد
اعتنا ن کردن، اهمیت ندادن، وقع ننهادن ≠ عنایت کردن
-
ناهشتن
لغتنامه دهخدا
ناهشتن . [هَِ ت َ ] (مص منفی ) نگذاشتن . ننهادن . مقابل هشتن .
-
ناگذاشتن
لغتنامه دهخدا
ناگذاشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص منفی ) ننهادن . نگذاشتن . ناگذاردن .
-
ناهلیدن
لغتنامه دهخدا
ناهلیدن . [ هَِ دَ ] (مص منفی ) نگذاشتن . ننهادن . مقابل هلیدن به معنی نهادن .
-
هیچ چیز
لغتنامه دهخدا
هیچ چیز. (ق مرکب ) چیزی . به چیزی . || (ص مرکب ) بی اعتبار. بی ارزش . (فرهنگ فارسی معین ).- به همه هیچ چیز خریدن ؛ بضاعت فراوان در مقابل متاع بی ارزشی دادن . (فرهنگ فارسی معین ).- به هیچ چیز برنگرفتن ؛ ارزش ننهادن . به چیزی نشمردن . (فرهنگ فارسی مع...
-
صبوء
لغتنامه دهخدا
صبوء. [ ص ُ ] (ع مص ) از کیشی به کیشی شدن . (منتهی الارب ). از دینی بدینی شدن و صابی شدن . (تاج المصادر بیهقی ). از دینی بدینی شدن . (مصادر زوزنی ). || برآمدن دندان کودک . (منتهی الارب ). دندان برآمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). برآمدن نشت...
-
غطرشة
لغتنامه دهخدا
غطرشة. [ غ َ رَ ش َ ] (ع مص ) غطرشه ٔ لیل ؛ تاریک ساختن شب چشم کسی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) . غطرش اللیل بصره : اظلم علیه ، فغطرش بصره ، لازم متعد. (اقرب الموارد). || تاریک شدن چشم کسی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || به معنی تغطرش ؛ یع...
-
بی منت
لغتنامه دهخدا
بی منت . [ م ِن ْ ن َ ] (ص مرکب ) (از: بی + منت = منةعربی ) بدون احتیاج به درخواست . بی عرض و نیاز و التماس . بدون قبول احسان . بطور آزادی و اختیار و خالصاًلوجه اﷲ. (ناظم الاطباء). نعمت دادن بکسی و بار منت ننهادن بر او و بی من و اذی . (آنندراج ) : تر...
-
درجان
لغتنامه دهخدا
درجان . [ دَ رَ ] (ع مص ) رفتن . (از منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). راه رفتن شخص یا سوسمار. (از اقرب الموارد). برفتن پیر و کودک . (المصادر زوزنی ). || به آخر رسیدن قوم . (از منتهی الارب ). مردن و منقرض شدن قوم . (از اقرب الموارد). و در مثل گویند...
-
دوش زدن
لغتنامه دهخدا
دوش زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) جنبانیدن شانه در حالت کراهت . (ناظم الاطباء). کنایه از تحریض نمودن و اشاره کردن به دوش و تنبیه گردانیدن کسی را به قباحت کاری . (آنندراج ). شانه بالا افکندن به نشانه ٔ محل ننهادن . (یادداشت مؤلف ). || برابری کردن و همچش...
-
دست نهادن
لغتنامه دهخدا
دست نهادن . [ دَ ن ِ / ن َدَ ] (مص مرکب ) قرار دادن دست بر چیزی : خضر ارچه حاضر است نیارد نهاد دست بر خرقه های او که ز نور آفریده اند. خاقانی .همچنان داغ جدائی جگرم می سوزدمگرم دست چو مرهم بنهی بر دل ریش . سعدی .کنف الکیال کنفاً؛ دست نهادبر سر پیمانه...
-
پیچاندن
لغتنامه دهخدا
پیچاندن . [ دَ ] (مص ) خم کردن . خماندن . پیچش دادن . تاب دادن . پیچیدن (در معنی متعدی ). گردانیدن . تافتن . بگردانیدن : بدان تا بباید بدین روی کوه نپیچاند از ما گروهاگروه . فردوسی .بپیچاند آنرا که خود پرورداگر بیهش است و اگر با خرد. فردوسی .نه کوشید...