کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نمونهگیری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نمونهگیری
فعل
بن گذشته: نمونهگیری کرد
بن حال: نمونهگیری کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
sampling 2
نمونهگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] فرایند انتخاب نمونهای از یک جامعه بهمنظور استفاده از اطلاعات آن نمونه، برای برآورد کمیت مشخصی از جامعه
-
واژههای مشابه
-
نمونه
فرهنگ نامها
(تلفظ: ne(o,a)mune) مقدار یا تعداد کم از چیزی یا از مجموعهای که نشاندهندهی ویژگیهای آن چیز یا آن مجموعه است ، نمودار ؛ مثال ؛ سرمشق ، الگو ؛ دارای ویژگیهای شایسته که میتواند برای دیگران سرمشق باشد .
-
نمونه
لغتنامه دهخدا
نمونه . [ ن ُ / ن ِ مو ن َ / ن ِ ] (اِ) نمودار. (اوبهی ) (از غیاث اللغات ). انموذج معرب آن است . (انجمن آرا). نمویه . جزء کوچک و مقدار اندک از هر چیزی که بدان می نمایانند همه ٔ آن چیز را و هر چیزی که به وسیله ٔ آن چیز دیگری را بنمایانند و آشکار سازند...
-
نمونه
واژگان مترادف و متضاد
۱. الگو، سرمشق، مدل ۲. اسوه ۳. انموذج، شبیه، مانند، مثل، همانند ۴. قیاس، نمودار
-
نمونه
فرهنگ فارسی معین
(نَ یا نُ نِ) (اِ.) 1 - مثل ، مانند. 2 - مقدار کمی از چیزی که به کسی نشان دهند. 3 - سرمشق ، الگو.
-
نمونه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ne(a,o)mune ۱. مثل؛ مانند؛ نمودار.۲. مقدار کمی از چیزی که به کسی نشان بدهند.۳. (صفت) دارای ویژگیهای برجسته؛ ممتاز: معلمِ نمونه.۴. (صفت) ازکارافتاده.۵. (صفت) [قدیمی، مجاز] زشت.۶. (صفت) [قدیمی، مجاز] ناتمام؛ ناقص.
-
نمونه
دیکشنری فارسی به عربی
عينة , مثال , نموذج , هالة ، استمارة
-
acceptance sampling
نمونهگیری پذیرشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] نوعی طرح نمونهگیری که در آن ملاکهای مورد استفاده برای پذیرفتن یا رد کردن بستههایی از کالا را برحسب مطابقت یا عدم مطابقت آنها با استانداردهای پذیرفتهشده مشخص میکنند
-
simple random sampling, SRS
نمونهگیری تصادفی ساده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] نوعی روش نمونهگیری که در آن همۀ واحدهای نمونهگیری برای انتخاب شدن در نمونه، در چارچوبی مشخص، و نیز برای گزینش هریک از نمونههای ممکن بخت یکسان دارند
-
cluster sampling2
نمونهگیری خوشهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] نوعی نمونهگیری که در آن واحدهای نمونهگیری اولیه در جامعه، گروهها یا خوشهها باشند
-
sequential sampling
نمونهگیری دنبالهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] روشی در نمونهگیری که در آن اندازۀ نمونه از قبل ثابت نیست و پس از انتخاب هر واحد در مورد توقف یا ادامۀ نمونهگیری تصمیمگیری میشود
-
adaptive sampling
نمونهگیری سازوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] طرح نمونهگیری که در آن گزینش واحدها در نمونه، به مقدار متغیرهای مشخصی بستگی دارد که در هنگام آمارگیری مشاهده میشوند
-
stratified sampling, stratified random sampling
نمونهگیری طبقهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] یک روش نمونهگیری که در آن با طبقهبندی جامعه به زیرجامعههای نامتداخل، یک نمونۀ تصادفی ساده از هر طبقه (strata) انتخاب میشود
-
area sampling
نمونهگیری ناحیهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] روشی در نمونهگیری که در آن کل ناحیۀ مورد بررسی ابتدا به زیرناحیههای کوچکی تقسیم میشود و سپس نمونهای تصادفی از این زیرناحیهها انتخاب میشود