کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نمونهبرداری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نمونهبرداری
فعل
بن گذشته: نمونهبرداری کرد
بن حال: نمونهبرداری کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
sampling 1
نمونهبرداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] روند گزینش بخشی از یک محوطه برای کاوش یا یک منطقه برای کار میدانی بهنحویکه بتوان نتایج حاصل از پژوهش در آن را به سایر بخشها تعمیم داد
-
واژههای مشابه
-
نمونه
فرهنگ نامها
(تلفظ: ne(o,a)mune) مقدار یا تعداد کم از چیزی یا از مجموعهای که نشاندهندهی ویژگیهای آن چیز یا آن مجموعه است ، نمودار ؛ مثال ؛ سرمشق ، الگو ؛ دارای ویژگیهای شایسته که میتواند برای دیگران سرمشق باشد .
-
نمونه
لغتنامه دهخدا
نمونه . [ ن ُ / ن ِ مو ن َ / ن ِ ] (اِ) نمودار. (اوبهی ) (از غیاث اللغات ). انموذج معرب آن است . (انجمن آرا). نمویه . جزء کوچک و مقدار اندک از هر چیزی که بدان می نمایانند همه ٔ آن چیز را و هر چیزی که به وسیله ٔ آن چیز دیگری را بنمایانند و آشکار سازند...
-
نمونه
واژگان مترادف و متضاد
۱. الگو، سرمشق، مدل ۲. اسوه ۳. انموذج، شبیه، مانند، مثل، همانند ۴. قیاس، نمودار
-
نمونه
فرهنگ فارسی معین
(نَ یا نُ نِ) (اِ.) 1 - مثل ، مانند. 2 - مقدار کمی از چیزی که به کسی نشان دهند. 3 - سرمشق ، الگو.
-
نمونه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ne(a,o)mune ۱. مثل؛ مانند؛ نمودار.۲. مقدار کمی از چیزی که به کسی نشان بدهند.۳. (صفت) دارای ویژگیهای برجسته؛ ممتاز: معلمِ نمونه.۴. (صفت) ازکارافتاده.۵. (صفت) [قدیمی، مجاز] زشت.۶. (صفت) [قدیمی، مجاز] ناتمام؛ ناقص.
-
نمونه
دیکشنری فارسی به عربی
عينة , مثال , نموذج , هالة ، استمارة
-
sampling universe
محدودۀ نمونهبرداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] مطالعۀ گروهی از اشیا در قالب احتمالات
-
sampling point
نقطۀ نمونهبرداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] محل دقیق برداشت نمونه در مکان نمونهبرداری
-
probabilistic sampling
نمونهبرداری احتمالاتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نوعی نمونهبرداری باستانشناختی مبتنی بر معیارهای قراردادی آمار و احتمالات در گزینش واحدها
-
continuous sampling
نمونهبرداری پیوسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] فرایندی که در آن نمونهها بهطور پیوسته از محیط گرفته میشود
-
random sampling
نمونهبرداری تصادفی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نوعی نمونهبرداری باستانشناختی مبتنی بر گزینش کاملاً تصادفی واحدها
-
simple random sampling
نمونهبرداری تصادفی ساده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نوعی نمونهبرداری احتمالاتی که در آن هر واحد نمونهبرداریشده بخت آماری برابری برای انتخاب دارد
-
image sampling
نمونهبرداری تصویر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] فرایند اندازهگیری روشنی یا شدت نور یک تصویر قیاسی پیوسته و تبدیل آن به آرایهای از نقاط رقمی گسسته