کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نمونش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نمونش
/ne(a,o)muneš/
معنی
نمودار؛ راهنمایی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نمونش
لغتنامه دهخدا
نمونش . [ ن ُ ن ِ / ن ِ ن ِ ] (اِمص ) راهنمائی . (فرهنگ فارسی معین ). نمودن . دلالت کردن . نشان دادن . رجوع به نمون و نمودن شود : گفت تا باشد از نمونش رای گفتن از ما و ساختن ز خدای . نظامی .مرد سرهنگ از آن نمونش راست از سر خون آن صنم برخاست . نظامی ....
-
نمونش
فرهنگ فارسی معین
(نُ نِ) 1 - (اِمص .) راهنمایی . 2 - (اِ.) نمودار.
-
نمونش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] ne(a,o)muneš نمودار؛ راهنمایی.
-
جستوجو در متن
-
اسم مصدر
لغتنامه دهخدا
اسم مصدر. [ اِ م ِ م َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسم مصدر در عربی : ابن مالک در الفیة گوید : بفعله المصدر الحق فی العمل مضافاً او مجرداً او مع اَل ان کان فعل مع اَن او ما یحل محلّه و لاسم مصدر عمل .عبدالرحمن سیوطی در شرح بیت اخیر در «بهجةالمرضیة»...