کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نمون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نمون
/ne(a,o)mun/
معنی
۱. نماینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): رهنمون.
۲. [قدیمی] اشاره؛ رمز.
۳. [قدیمی] مثل؛ مانند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. رمز، سمبل، نماد
۲. مانند، مثل
دیکشنری
example, symbol
-
جستوجوی دقیق
-
نمون
لغتنامه دهخدا
نمون . [ ن َم ْ مو ] (ع ص ، اِ) ج ِ نم . رجوع به نَم ّ شود.
-
نمون
لغتنامه دهخدا
نمون . [ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف ) نماینده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هادی . دلیل . (ناظم الاطباء).- رهنمون ؛ هادی راه . (ناظم الاطباء). راه نماینده . راهنمای . رهنما. || نشان دهنده . نمای ، در ترکیب های : ظفرنمون ، معجزنمون ، حسن نمون ، به معنی نما...
-
نمون
واژگان مترادف و متضاد
۱. رمز، سمبل، نماد ۲. مانند، مثل
-
نمون
فرهنگ فارسی معین
(نُ) 1 - (اِ.) مَثَل ، مانند. 2 - اشاره ، رمز. 3 - (ص فا.) نماینده ، رهنمون .
-
نمون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نمونه، نمود› ne(a,o)mun ۱. نماینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): رهنمون.۲. [قدیمی] اشاره؛ رمز.۳. [قدیمی] مثل؛ مانند.
-
واژههای مشابه
-
archetype
کهننمون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نمونهای در یک طبقهبندی انتزاعی که برای همۀ موجودات نوعی صورت یا ساختار آرمانی در نظر میگیرد که مصادیق موجود آن، نمونههای دگرگونشدۀ صورت آغازین است
-
نصیحت نمون
لغتنامه دهخدا
نصیحت نمون . [ ن َ ح َ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف مرکب ) پند نماینده . اندرزکننده . (ناظم الاطباء).
-
نمون کردن
لغتنامه دهخدا
نمون کردن . [ ن ُ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب )نمودن . اظهار کردن . بازگفتن . شرح دادن : دبیری را همانگه نزد خود خواندسخن های چو زهر از دل برافشاندز شهر و با همه شاهان نمون کردکه بی دین چون شد و زنهارچون خورد.فخرالدین اسعد.
-
prototype
پیشنمون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نمونۀ نخستینِ مجموعهای از دستساختهها که نمونههای بعدی شکلِ تغییریافتۀ آن هستند
-
guideline
راهنمون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] خط یا ردیفی از چراغهای نصبشده بر روی باند و خزشراه که خلبان هواگَرد در هنگام خزش باید آن را مبنا قرار دهد
-
non-flying prototype
پیشنمون غیرپروازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نمونۀ پیکرنمایی که مطابق با استانداردهای پرواز ساخته شده است، اما بنا به دلایلی مجاز به پرواز نیست
-
جستوجو در متن
-
رمز
واژگان مترادف و متضاد
۱. استعاره، اشاره، ایما، سمبل، کنایه، نکته، نماد، نمون ۲. راز، سر ۳. فن، قلق، لم
-
pre-production aircraft, PPA
هواگَرد پیشتولید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] هریک از هواگَردهای نمونهای که هنوز نیازمند انجام اصلاحات براساس آزمایشهای انجامشده بر روی پیشنمونهاست و به مرحلۀ تولید نرسیده است و قابل فروش نیست