کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نمنم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نمنم
معنی
(نَ نَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) نقش کردن . 2 - زینت دادن . 3 - (اِ.) در فارسی منجوق های ریزریز که به وسیلة آن ها قاب قرآن و سرمه دان و جای مهر نماز و غیره را تزیین می کردند.
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
اندکاندک، خردهخرده، ریزریز، نمنمک
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نمنم
لغتنامه دهخدا
نمنم . [ ن َ ن َ ] (ع مص ) نقش کردن . زینت دادن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به نمنمة شود. || (اِ) منجوق های ریزریز که به وسیله ٔ آنها قاب قرآن ، سرمه دان ، جای مهر نماز و غیره را تزیین می کنند. (فرهنگ فارسی معین ).- نمنم دوزی ؛ دوختن نمنم . نوعی ملی...
-
نمنم
لغتنامه دهخدا
نمنم . [ ن ِ ن ِ ] (ع اِ) سپیدی های ناخن . (فرهنگ خطی ). نُمْنُم . (منتهی الارب ). رجوع به نُمْنُم شود. || نشان و خط که باد بر خاک گذارد. (منتهی الارب ). شیار و خطوطی که وزش باد بر خاک پدید آرد. نمنیم . (از اقرب الموارد).
-
نمنم
لغتنامه دهخدا
نمنم . [ ن ُ ن ُ ] (ع اِ) سپیدی که بر ناخن جوانان پدید آید. نِمْنِم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). واحد آن نمنمة است .
-
نمنم
واژگان مترادف و متضاد
اندکاندک، خردهخرده، ریزریز، نمنمک
-
نمنم
فرهنگ فارسی معین
(نَ نَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) نقش کردن . 2 - زینت دادن . 3 - (اِ.) در فارسی منجوق های ریزریز که به وسیلة آن ها قاب قرآن و سرمه دان و جای مهر نماز و غیره را تزیین می کردند.
-
واژههای مشابه
-
نَمنَم اِباره
لهجه و گویش بختیاری
nam-nam ebâra کمکم مىبارد.
-
واژههای همآوا
-
نم نم
لغتنامه دهخدا
نم نم . [ ن َ ن َ ] (ص مرکب ) باران نم نم ؛ بارانی اندک با قطره هائی خرد. || (ق مرکب ) نم نم باریدن ؛ نم نمک باران آمدن . کم و با دانه های خرد باریدن . (یادداشت مؤلف ). || نم نم نوشیدن (خوردن )؛ قطره قطره و اندک اندک صرف کردن . کم کم و با فاصله نوشی...
-
نم نم
فرهنگ فارسی معین
(نَ. نَ) (اِمر.) ریزریز، آهسته آهسته .
-
جستوجو در متن
-
نمنیم
لغتنامه دهخدا
نمنیم . [ ن ِ ] (ع اِ) نِمْنِم . (منتهی الارب ). رجوع به نِمْنِم شود.
-
نمنمة
لغتنامه دهخدا
نمنمة. [ ن ُ ن ُ م َ / ن ِ ن ِ م َ ] (ع اِ) سپیدی که بر ناخن افتد. (مهذب الاسماء). واحد نمنم است . رجوع به نمنم شود.
-
اندکاندک
واژگان مترادف و متضاد
خردخردک، خوشخوش، رفتهرفته، کمکم، متدرجاً، نغزنغزک، نمنم، نمنمک
-
drizzles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حشرات، باران ریز، نمنم باران، ژاله، ریز باریدن