کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نمشک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نمشک
/nama(e)šk, nemešk/
معنی
سرشیر؛ مسکه؛ کره؛ قیماق.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نمشک
لغتنامه دهخدا
نمشک . [ ن َ م َ ] (اِ) گشنیز. (ناظم الاطباء).
-
نمشک
لغتنامه دهخدا
نمشک . [ ن َ م ِ ] (اِ) شیری را گویند که از پستان گوسفند و گاو بر دوغ و ماست بدوشند. (برهان قاطع). بعضی به معنی گورماست گفته اند. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || قیماق شیر خام . (برهان قاطع).سرشیر. (ناظم الاطباء). بعضی گفته اند نِمِشْک کفی و قیماغی ...
-
نمشک
لغتنامه دهخدا
نمشک . [ ن ِ م ِ ] (اِ) رجوع به نَمِشْک و نیز رجوع به فرهنگ رشیدی و برهان قاطع چ معین شود.
-
نمشک
فرهنگ فارسی معین
(نَ مَ یا نِ مِ) (اِ.) سرشیر، مسکه .
-
نمشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] nama(e)šk, nemešk سرشیر؛ مسکه؛ کره؛ قیماق.
-
جستوجو در متن
-
سرشیر
واژگان مترادف و متضاد
خامه، قیماق، نمشک
-
قیماق
واژگان مترادف و متضاد
خامه، سرشیر، نمشک
-
خامه
واژگان مترادف و متضاد
۱. سرشیر، چربی شیر، قیماق، نمشک ۲. قلم، کلک ۳. نخ نتابیده ۴. ابریشمنتابیده، ابریشم خام ۵. توده، تل(ریگ)
-
زبد
لغتنامه دهخدا
زبد. [ زُ ] (ع اِ) کفک شیر و سرشیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج العروس ). || آنچه بوسیله ٔ جنبانیدن و حرکت دادن (مشک و مانند آن ) از شیر گاوو گوسفند گرفته میشود، ج ، زُبَد. (المنجد). آنچه باحرکت دادن از شیر استخراج میشود و این خاص گاو و گوسفند است...