کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نمش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نمش
/namš/
معنی
۱. دروغ گفتن.
۲. سخنچینی کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
brindle
-
جستوجوی دقیق
-
نمش
لغتنامه دهخدا
نمش . [ ن َ ] (اِ) مکر. حیله . دغابازی . (برهان قاطع) (انجمن آرا) (جهانگیری ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فریب . (ناظم الاطباء) : به کردار چشم غزالان دو چمش همه سحر و شوخی همه رنگ و نمش . شمسی (یوسف و زلیخا).|| یک نوع خوراکی که ازشیر و سرشیر می سازند....
-
نمش
لغتنامه دهخدا
نمش . [ ن َ ] (ع اِ) خطهای کف دست و پیشانی . (منتهی الارب ). || نقطه که بر ناخن افتد. (مهذب الاسماء). سپیدی که برناخن پدید آید و برطرف شود. (از متن اللغة). || دروغ . کذب . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِمص ) سخن چینی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آ...
-
نمش
لغتنامه دهخدا
نمش . [ ن َ م َ ] (ع اِ) خجک های سپید و سیاه ، یا نقطه های پوست گاو و جز آن ، مخالف رنگ آن . (منتهی الارب ). نقطه های سفید و سیاه و صورت های سیاه و سفید را گویند. (جهانگیری ). نقطه های سپید و سیاه و گفته اند لکه هائی که بر پوست پدید آید به خلاف رنگ پ...
-
نمش
لغتنامه دهخدا
نمش . [ ن َ م ِ ] (ع ص ) ثور نَمِش ؛ آن گاو که نقطه هادارد. (مهذب الاسماء). گاو نر چپار. (از منتهی الارب ) . گاو نر چپار و ابلق . (ناظم الاطباء). گاو کوهی که بر او نقطه های سیاه و سفید باشد. (برهان قاطع) (از اقرب الموارد). ثور نَمِش القوائم ؛ که در ق...
-
نمش
لغتنامه دهخدا
نمش . [ ن ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَنْمَش . رجوع به انمش شود.
-
نمش
فرهنگ فارسی معین
(نَ مِ) [ ع . ] (ص .) 1 - گاو نر چپار، گاو کوهی . 2 - شتری که در سپل آن نشانه ایی باشد سوای «اثره » که بر روی زمین ظاهر گردد.
-
نمش
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) دروغ گفتن . 2 - سخن چینی کردن . 3 - (اِمص .) دروغ ، کذب . 4 - سخن چینی .
-
نمش
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ.) خط های کف دست و پیشانی .
-
نمش
فرهنگ فارسی معین
(نَ مَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) خال های سفید و سیاه یا نقطه های پوست گاو و جز آن ، مخالف رنگ آن . 2 - (مص ل .) ابلق شدن ، چپار شدن .
-
نمش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] namš ۱. دروغ گفتن.۲. سخنچینی کردن.
-
جستوجو در متن
-
نمشاء
لغتنامه دهخدا
نمشاء. [ ن َ ] (ع ص ) دارای نَمَش . تأنیث انمش . (از اقرب الموارد). رجوع به انمش و نَمَش شود.
-
کذب
واژگان مترادف و متضاد
افترا، بهتان، دروغ، دروغ، سقم، فریه، ناحق، نادرستی، ناراستی، ناصواب، نمش ≠ صدق، صواب
-
ثیتل
لغتنامه دهخدا
ثیتل . [ ت َ ] (ع اِ) بز کوهی نر. || گاو کوهی نر. || نوعی از کاو دشتی . نمش . ج ، ثیاتل . || مرد فربه که در وی گمان خیر دارند. || عنین .
-
روم
لهجه و گویش گنابادی
rwm در گویش گنابادی یعنی خجالت ، شرم ، حیا داشتن ، رودربایستی داشتن ، معمولا این واژه بصورت مرکب با واژه نَمِشَ بکار میرود و معنای فعل را منفی میکند.