کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نمره گرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نمره گرفتن
لغتنامه دهخدا
نمره گرفتن . [ ن ُ رِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) در مدارس ، پس از جواب دادن به سوءالات معلم یا گذراندن امتحانات از ممتحن مناسب و مطابق پاسخ های درستی که شاگرد داده است به اخذ نمره ای که معرف معلومات اوست موفق شدن . مقابل نمره دادن .
-
واژههای مشابه
-
نمرة
لغتنامه دهخدا
نمرة. [ ن َ م ِ رَ ] (اِخ ) موضعی است در عرفات یا کوهی که بر آن انصاب حرم است . (از منتهی الارب ).
-
نمرة
لغتنامه دهخدا
نمرة. [ ن َ م ِ رَ ] (ع اِ) ابرپاره ٔ خرد. (منتهی الارب )(از اقرب الموارد). ج ، نَمِر. || نوعی ازچادر یمانی . (منتهی الارب ). حبرة. (اقرب الموارد). || شمله ای که در آن خطوط سیاه و سفید باشد.(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || نوعی از چادر پشمین ک...
-
نمرة
لغتنامه دهخدا
نمرة. [ ن ُ رَ ] (ع اِ) خجک از هر رنگ که باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). نکته . (اقرب الموارد). ج ، نُمَر.
-
نمرة
دیکشنری عربی به فارسی
ببرماده , ماده پلنگ
-
نمره انداختن
لغتنامه دهخدا
نمره انداختن . [ ن ُ رِ اَ ت َ ] (مص مرکب ) ظاهر شدن نمره در جعبه ای که متصل به زنگ اخبار است و نمودار اطاق یا میزی است که از آنجا پیشخدمت را احضار کرده اند. || در کنتور آب و برق و تلفن ، چرخیدن صفحه ای که نمره هائی بر آن ثبت است و تعیین کردن مقدار آ...
-
نمره برداشتن
لغتنامه دهخدا
نمره برداشتن . [ ن ُ رِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) ثبت کردن و نوشتن نمره ای که نمودار و شاخص چیزی است ، مثلاًدر راهنمائی و رانندگی ، شماره ٔ اتومبیلی را که راننده اش مرتکب خلافی شده است برای اخذ جریمه ثبت کردن .
-
نمره دادن
لغتنامه دهخدا
نمره دادن . [ ن ُ رِ دَ ] (مص مرکب ) در مدارس ، پس از رسیدگی به تکالیف یا تصحیح اوراق امتحانی شاگرد با گذاشتن نمره ای درجه ٔ معلومات و کار او را مشخص کردن .
-
نمره زدن
لغتنامه دهخدا
نمره زدن . [ ن ُ رِ زَ دَ] (مص مرکب ) نمره گذاری کردن . روی چیزی نمره گذاشتن . ترتیب تقدم و تأخر افراد یک مجموعه را مشخص کردن .
-
نمره گذاشتن
لغتنامه دهخدا
نمره گذاشتن . [ ن ُ رِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) با نوشتن نمره و شماره روی اجزاء یک کلی یا افراد یک مجموعه ،ترتیب آنها را مشخص کردن . رجوع به نمره گذاری شود.
-
نمره زنی
لغتنامه دهخدا
نمره زنی . [ ن ُ رِ زَ ] (حامص مرکب ) نمره گذاری . رجوع به نمره گذاری شود. || (اِ مرکب ) ابزار نمره زدن . وسیله ای که با آن روی اوراق دسته ٔ قبض و امثال آن نمره ٔ ترتیب بگذارند.
-
نمره گذاری
لغتنامه دهخدا
نمره گذاری . [ ن ُ رِ گ ُ ] (حامص مرکب ) با ارقام و اعداد ترتیبی ، تعداد و ترتیب افراد یک کلی و آحاد یک گروه را مشخص کردن : نمره گذاری اتومبیل ها، نمره گذاری خانه ها.
-
نمره گیر
لغتنامه دهخدا
نمره گیر. [ ن ُ رِ ] (اِ مرکب ) آلتی که در تلفن تعبیه شده است شامل نمره ها و با چرخاندن آن نمره ٔ مطلوب را به دست آرند و با طرف مکالمه کنند.
-
نمره درس
دیکشنری فارسی به عربی
نقطة